مدهش
/modheS/
مترادف مدهش: ترس آور، دهشت آور، وحشت انگیز، وحشتزا، وحشتناک، وهمناک، هراس انگیز، هول انگیز
برابر پارسی: بیمناک، سهمناک
لغت نامه دهخدا
مدهش.[ م ُ دَهَْ هَِ ] ( ع ص ) مُدهِش. ( ناظم الاطباء ). نعت فاعلی است از تدهیش. رجوع به مُدْهِش و تدهیش شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) در دهشت اندازنده دهشت آور حیرت آور .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
مدهش. [ م ُ هَِ ] ( ع ص ) درحیرت افکننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) . دهشت آورنده. آشفته کننده. سرگردان نماینده. بی هوش کننده. ( ناظم الاطباء ) . هولناک. مایه حیرت. ترسناک. نعت فاعلی است از ادهاش. رجوع به ادهاش شود.
... [مشاهده متن کامل]
مدهش. [ م ُ دَهَْ هَِ ] ( ع ص ) مُدهِش. ( ناظم الاطباء ) . نعت فاعلی است از تدهیش. رجوع به مُدْهِش و تدهیش شود.
منبع. لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
مدهش. [ م ُ دَهَْ هَِ ] ( ع ص ) مُدهِش. ( ناظم الاطباء ) . نعت فاعلی است از تدهیش. رجوع به مُدْهِش و تدهیش شود.
منبع. لغت نامه دهخدا
اسفناک.
به وضعی مدهش بدنام کند : به گونه ای اسفناک و غیر قابل توصیف بدنام شود.
کتاب سرخ و سیاه . استاندال
به وضعی مدهش بدنام کند : به گونه ای اسفناک و غیر قابل توصیف بدنام شود.
کتاب سرخ و سیاه . استاندال