مدنر. [ م ُ دَن ْ ن َ ] ( ع ص ) دینار مدنر؛ دینار سکه زده. ( منتهی الارب ). مضروب. ( متن اللغة ). || رجل مدنر؛ مرد بسیاردینار. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کثیرالدنانیر. ( از متن اللغة ). || اسب با خجک هاء زائد از ابرش. ( منتهی الارب ). اسبی که در وی نقطه های بیش از ابرش باشد . ( از متن اللغة ). || ثوب مدنر؛ منقوش به نقوش چون دینار. جامه با نقش های دینار. به اشکال دینار نگارکرده. به نقش دینارکرده. ( یادداشت مؤلف ) ( از اقرب الموارد ). || متلألأ. تابان. ( یادداشت مؤلف ): دنر وجهه ؛ اشرق و تلألأ کالدینار. ( متن اللغة ).