کتبت قصة شوقی و مدمعی باک
بیا که بی تو بجان آمدم ز غمناکی.
حافظ.
|| آب چشم. ( دستورالاخوان ). به استعاره اشک چشم را گویند. ( از اقرب الموارد ). ج ، مدامع.مدمع. [ م ُ م ِ ] ( ع ص ) پرکننده خنور. ( ناظم الاطباء ). نعت فاعلی است از ادماع. رجوع به ادماع شود.