مدعا
/modda~A/
مترادف مدعا: ادعا، توقع، خواسته، مدعی گری، آرزو، درخواست، میل
برابر پارسی: داویده
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- پرمدعا ؛ طماع. ( ناظم الاطباء ).
- || پرحرف. یاوه گو. ( ناظم الاطباء ).
- مدعا به ؛ خواسته. ( لغات فرهنگستان ). که مورد دعوی قرار گرفته است.
- مدعا علیه ؛ ادعاکرده شده بر او و گناهکار. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
مدعا. [ م ُدْ دَ ] ( ع ص ، اِ ) هرآنچه ادعا کرده می شود و طلب کرده می شود. ( ناظم الاطباء ) . دعوی کرده شده. ( فرهنگ فارسی معین ) . موضوع ادعا. موضوع دعوی. رجوع به مُدَّعی ̍ شود. || مراد. آرزو. خواهش. مقصود. اراده. درخواست. غرض. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به مُدَّعی ̍ شود : هرگونه مطلب ومدعائی که داشته به اجابت مقرون گشت. ( عالم آرا، از فرهنگ فارسی معین ) . || فرمان و نیت. ( ناظم الاطباء ) . || موضوع. ( فرهنگ فارسی معین ) .
... [مشاهده متن کامل]
- پرمدعا ؛ طماع. ( ناظم الاطباء ) .
- || پرحرف. یاوه گو. ( ناظم الاطباء ) .
- مدعا به ؛ خواسته. ( لغات فرهنگستان ) . که مورد دعوی قرار گرفته است.
- مدعا علیه ؛ ادعاکرده شده بر او و گناهکار. ( ناظم الاطباء ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
- پرمدعا ؛ طماع. ( ناظم الاطباء ) .
- || پرحرف. یاوه گو. ( ناظم الاطباء ) .
- مدعا به ؛ خواسته. ( لغات فرهنگستان ) . که مورد دعوی قرار گرفته است.
- مدعا علیه ؛ ادعاکرده شده بر او و گناهکار. ( ناظم الاطباء ) .
منبع. لغت نامه دهخدا