مدرار
لغت نامه دهخدا
مدرار. [ م ِ ] ( اِخ ) ابن یسعبن ابی القاسم سمکوبن و اسول مکناسی بربری ، جد امراء بنی مدرار است که متوالیاً دویست و نه سال در مغرب اقصی حکمرانی کردند. وی در حدود 220 هَ. ق. درگذشته است. رجوع به الاعلام زرکلی ج 6 ص 75 و الاستقصا ج 1 ص 111 و 112 و البیان المغرب ج 1 ص 107 و 153 و ابن خلدون ج 8 ص 130 شود.
فرهنگ فارسی
ابن سع بن ابی القاسم سمکوبن
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
مدرار: ( در زبان عربی ) ابری که نیک بارد؛. ( لغتنامه دهخدا )
مدرار: ( در زبان عربی ) ابری که با رعد و برق باشد؛. عراص. ابری ریزان ؛. عزاف ( دهار ) . ( لغتنامه دهخدا )
کلمه ( مدرار ) در آیه ( و ارسلنا السمأ علیهم مدرارا ) و آیه ( یرسل السمأ علیکم مدرارا ) در اصل در ( بفتح دال ) و دره ( بکسر ) بوده که به معنای شیر است و آنرا استعاره می آورند برای باران ( تفسیر المیزان )