مدد کردن


مترادف مدد کردن: یاری دادن، کمک کردن، یاری کردن، یاوری کردن، امداد کردن، استعانت کردن

متضاد مدد کردن: مدد یافتن

معنی انگلیسی:
help

فرهنگ فارسی

( مصدر ) یاری کردن یاوری کردن امداد : دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف ای خضر پی خجسته . مدد کن بهمتم . ( حافظ ) یا مدد طبیعت . ۱- یاری کردن طبیعت . ۲- دفع شدن بر از کارکردن شکم : بهر جواب نکت. طبع سقیم تو درماندهایم بلکه طبیعت مدد کند . ( محمد سعید اشرف )

مترادف ها

reinforce (فعل)
تقویت کردن، محکم کردن، مستحکم کردن، نیرو دادن، نیرو بخشیدن به، مدد کردن

پیشنهاد کاربران

مدد دادن= کمک کردن
ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم
مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را
حافظ
اعتضاد

بپرس