مدحتگری

لغت نامه دهخدا

مدحتگری. [ م ِ ح َ گ َ ] ( حامص مرکب ) ستایش. توصیف و تمجید. مداحی. مدیحه سرایی. عمل مدحتگر. رجوع به مدحتگر شود :
شنیدم که سوی خصیب ملک شد
به مدحتگری بونواس بن هانی.
منوچهری.

فرهنگ فارسی

ستایش و توصیف

پیشنهاد کاربران

بپرس