مداک

لغت نامه دهخدا

مداک. [ م َ ] ( ع اِ ) سنگ صلایه و بوی سای. ( منتهی الارب ). آن سنگ که بر آن مشک سایند. ( مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). و اطلاق آن بر هاون مخصوص داروساز و طبیب نیز درست است. ( از متن اللغة ). || ( مص ) مالیدن و ساییدن بوی خوشی را و هر چیز را. ( از منتهی الارب ).سودن. ( تاج المصادر بیهقی ). سحق. به خوبی سابیدن و نرم کردن طیب و جز آن را. ( از متن اللغة ). || جماع کردن زن را. ( از منتهی الارب ). گاییدن. ( از متن اللغة ). || در حیص و بیص افتادن قوم. ( منتهی الارب ). در اختلاط و دوران افتادن. ( از متن اللغة )( از اقرب الموارد ). || مریض گشتن. ( منتهی الارب ) ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). رجوع به دَوک شود.

مداک. [ م َ / م ُ ] ( ع اِ ) مُداکَة. مِداکَة. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مداکة شود.

فرهنگ فارسی

سنگی که بر آن مشک سایند

دانشنامه عمومی

مداک ( به انگلیسی: Medak ) یک منطقهٔ مسکونی در هند است که در بخش میدک واقع شده است. [ ۱] مداک ۹٬۶۹۹ کیلومتر مربع مساحت و ۴۴٬۲۵۵ نفر جمعیت دارد و ۴۴۲ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس مداکعکس مداکعکس مداک
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس