مداوی

لغت نامه دهخدا

مداوی. [ م ُ وا ] ( ع ص ) دواکرده شده. درمان کرده شده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). تیمارشده. علاج شده. || آنکه از کسی درمان می خواهد. ( ناظم الاطباء ).

مداوی. [ م ُ ] ( ع ص ) درمان کننده. تیمارکننده. ( ناظم الاطباء ). معالج : و باز آن را به خصال محمود... با مقام اعتدال آرد چنانک مداوی حاذق در دفع امراض مذمه. ( جهانگشای جوینی ).

فرهنگ عمید

درمان کننده.

پیشنهاد کاربران

بپرس