مداوات
لغت نامه دهخدا
مداواة. [م ُ ] ( ع مص ) کسی را دوا کردن. ( زوزنی ). کسی را داروکردن. ( تاج المصادر بیهقی ). درمان کردن کسی را و معاینه نمودن. ( از منتهی الارب ). معالجه. معاینه. ( اقرب الموارد ). با دارو معالجه کردن. ( از متن اللغة ) . رجوع به مداوا و مداوات شود.
فرهنگ فارسی
۱- ( مصدر ) درمان کردن علاج کردن . ۲- ( اسم ) علاج معالجه .
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید