مداهنه

/modAhene/

مترادف مداهنه: تملق، چاپلوسی، چرب زبانی، زبان به مزدی، چرب زبانی کردن، تملق گفتن

معنی انگلیسی:
flattery, cajolery, adulation, compliment, sycophancy, eyewash, soft soap

لغت نامه دهخدا

مداهنه. [ م ُ هََ / هَِ ن َ / ن ِ ] ( از ع اِمص ) مداهنة. چاپلوسی. ماست مالی.روغن مالی. ( از یادداشتهای مؤلف ). مزاج گوئی. خوشامدگوئی : معروض می دارم این سخن را به خوشی دل و مداهنه و حیله نیست. ( تاریخ بیهقی ص 317 ). || حق پوشی. ریا. نفاق. دوروئی : اگر آن تقیه و مداهنه است این نیز تقیه و مداهنه است. ( کتاب النقض ص 365 ). || نرمی. ( از زمخشری از یادداشت مؤلف ). سهل انگاری. آسان گیری. سستی : میل او به جانب ایشان شناخته و مداهنه او در کار ایشان... مشاهدت کرده. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 56 ).

فرهنگ فارسی

خدعه کردن، فریب دادن، دورویی کردن ، چرب زبانی
۱- ( مصدر ) اظهار کردن چیزی بر خلاف باطن . ۲- چرب زبانی کردن . ۳- ( اسم ) دو رویی . ۴- چرب زبانی تملق : ناچار بابطلمیوس از در مداهنه و مهادنه بیرون شده ...

فرهنگ معین

(مُ هِ نَ یا نِ ) [ ع .مداهنة ] (مص ل . ) ۱ - خدعه کردن ، دورویی کردن . ۲ - چاپلوسی .

فرهنگ عمید

۱. خدعه کردن، فریب دادن.
۲. دورویی کردن.
۳. چرب زبانی، چاپلوسی.

جدول کلمات

فریب دادن

مترادف ها

grease (اسم)
چاپلوسی، روغن، مداهنه، چربی، گریس، روغن اتومبیل

cajolery (اسم)
چاپلوسی، ریشخند کردن، گول، ریشخند، مداهنه

hypocricy (اسم)
مداهنه

toadyism (اسم)
چاپلوسی، مداهنه، تملق، کاسه لیسی

فارسی به عربی

دهن , مداهنة

پیشنهاد کاربران

ریشه مداهنه از ( دهن ) با کسر
د. و. ه است به معنای
( روغن ) در عربی است
که همان کنایه از چرب زبانی است
خوشامدگویی
مُداهنه در اسلام به معنای سازش و مداراکردن هست اما مطلوب نیست چونکه مدارا و سازش با نفاق و اعمال زشت رو مداهنه میگن.
همون خایه مالی خودمونه پس
فریب دادن

بپرس