مدامجه

لغت نامه دهخدا

( مدامجة ) مدامجة. [ م ُ م َ ج َ ] ( ع مص ) مدارا کردن باکسی. ( منتهی الارب ). مداجاة. ( اقرب الموارد ) ( تاج المصادر بیهقی ). موافقة. ( متن اللغة ). رجوع به دماج شود.

فرهنگ فارسی

مدارا کردن با کسی

پیشنهاد کاربران

بپرس