intermediary (اسم)وساطت، میانجی، مداخله کننده، وساطت کنندهintermediate (اسم)میانجی، مداخله کنندهmarplot (اسم)ادم فضول، مداخله کننده، انگشت به شیر زن، ادم مناع الخیرtamperer (اسم)فضول، مداخله کنندهintercurrent (صفت)در میان اینده، مداخله کننده، تداخل کننده، در میان چیزهای دیگر رخ دهنده