مداجات
لغت نامه دهخدا
مداجاة. [ م ُ ] ( ع اِمص ) مداجات. رجوع به مداجات شود. || ( مص ) مدارا کردن . ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). پوشاندن دشمنی را. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). منافقت کردن. ( اقرب الموارد ). || منع کردن بین شدت و رخاء. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). منع ما بین سختی و سستی ؛ یعنی نه رد و نه قبول ، نه بندکردگی و نه رهاکردگی. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید