مدابیر

لغت نامه دهخدا

مدابیر. [ م َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مدبور، به معنی بدبخت است . ( فرهنگ فارسی معین ) : زعیم آن مدابیر و عظیم آن مخاذیل را منکوب و مکبوب به دوزخ فرستاد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 292 ). سلطان هر که از آن مدابیر می گردید و ایمان می آورداو را امان می داد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 425 ). بقایای آن مدابیر برمیدند و راه هزیمت گرفتند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 394 ). تا بدین طریق اغراء و اضلال آن مدابیر مخاذیل در دریای ضلالت غرقه و در بیدای جهالت سرگشته شدند. ( جهانگشای جوینی ). تیرهایی که از اجل سهمی بود و از ضربت ملک الموت زخمی بر آن مدابیر پران کردند. ( جهانگشای جوینی ). تا وقت نماز جمله آواز برکشیدند و بر آن مدابیر حمله بردند. ( جهانگشای جوینی ).

فرهنگ عمید

= مدبر modber

پیشنهاد کاربران

بپرس