مخیله
/moxayyele/
مترادف مخیله: پندار، تصور، خیال، گمان، قوه تخیل، قوه تصور، ذهن
برابر پارسی: پندارگاه، پنداره
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- قوه مخیله ؛ قوه خیال. ( ناظم الاطباء ). رجوع به قوه مخیله شود.
فرهنگ فارسی
نام قوتی که خیال هم گویند
فرهنگ معین
(مَ لَ یا لِ ) [ ع . مخیلة ] (اِ. ) ۱ - گمان ، پندار. ۲ - کبر، تکبر. ۳ - ابری که آن را بارنده گمان برند.
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
ایرانیست و از خُل ساخته شده
با من همراه باشید
به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما
شراره - = شر اره ( بیار = > آر => آره ) پس شراره شده اتش ( توافق شده شراره شود آإتش چون زبان یک پدیده توافقی می باشد )
... [مشاهده متن کامل]
پس از آن جا که #شهر را اگر بروید بخوانید متوجه میشوید برای شور و تندی ناشی از آتش دیگر نمیتوانستند از واژه هایی که هر یک به یک نمادی توافق و استفاده شد بهره ببرند واژه حرارت از شرارت زاییده شد و به گرما ( اثر ناشی از تکاپو و جاری و ساری بودن ) اطلاق شد.
از نشانه های دیگر اینکه حرارت نمیتواند جر این باشد اینست که حُر دو واجی میباشد و دو واجی ها ریشه ایرانی دارند
نشانه دیگر اینست که واژه حریر را داریم که به نازکی اشاره دارد - نازکی چیزی که اثر مقابلش گرماست
نشانه دیگر اینست که واژه هِل / هلهله را داریم که از پِل / پِلپِل آمده و در پِلاپِل ( فلافل امروزی ) یعنی تند و گرم و اصلا خود فلفل همان پِلپِل بوده پس فهمیدیم هلهله از پلپله آمده و خود هِل از پِل یا فِل پس هریر میتواند همان هلیل باشد و باز از همینروست که واژه خلیل / خیلی /خیل / خُل میشود زیاد یا همان تند و برای همین هست که به کسی که زیاد میداند میگویند خُل شده ( یعنی از روی زیادی دانستن گیج شده ) ببینید چطوره زبان ساخته شده شگفت زده میشوید
امروزه به خیل گروه میگویند یعنی تعداد زیاد که باز هم گپ و گفت مرا می رساند
خیلی = زیاد
خیل = گروه
خیال = انچه در ما جمع شده ( انباشت فکری )
همچنین واژه خلاء که بسیاری خالی / مخیله / تخیل / اخلال ( مثلا میانه ) / تخیل / و خیالی که بدان پرداخته شد از همین خل ساخته شده اند
خیال پردازی یعنی زیاد پردازی ؛ جالب اینکه در زبان فارسی به فکر کردن - - > اندیشیدن گفته شده و اند ایش تن ( مانند اندیشه ) = ( اند = and نشانه ضریب بستن در زبان لاتین برابر واو = و در
زبان های ایرانی جهت ضریب بستن و شدت دادن ؛ حتی ضریب = and میشود ) خیلی ایش ( برابر ویش / wish / وست / خوست / خواست / بیش که نشانه ازدیاد و بیشتر خواستن را دارد ) => فکر کردن = اندیشیدن یعنی زیاد خواستن ؛ از طرفی واژه پند یا پندار را داریم که پند همان fan است . فن یا هوادار در پنکه نیز وجود دارد . در پنچر شدن و پنجره نیز وجود دارد که همگی به هوا اشاره دارند => پندار یعنی هواداشتن ؛ اینکه میگن هوا برت داشت یعنی فکر و خیال و هوا بسرت زد ؛ از همینرو همچنان در اشعار ایرانی در هوای تو بودن = ارزو و فکر تو را داشتن و همچنین در زبان کردی به ارزو هیوا گفته میشود که همان هوای فارسی است => خلا و شاخات بدست آمده از آن همانند مثال هایی که زده شد به دو چیز اشاره دارد
1 - هوا / فضا
2 - آرزو / خواست / بیشتر / خیلی / فکر کردن /اندیشیدن / پنداشتن و . . .
=> خالی = هوایی یعنی چیزی که درش هوا و باد است نه چیز دیگه ؛ امروزه واژه باد و بروت نشانه خالی بندی میباشد و همه اینها نشان دهند درستی گفتار بنده است.
با من همراه باشید
به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما
شراره - = شر اره ( بیار = > آر => آره ) پس شراره شده اتش ( توافق شده شراره شود آإتش چون زبان یک پدیده توافقی می باشد )
... [مشاهده متن کامل]
پس از آن جا که #شهر را اگر بروید بخوانید متوجه میشوید برای شور و تندی ناشی از آتش دیگر نمیتوانستند از واژه هایی که هر یک به یک نمادی توافق و استفاده شد بهره ببرند واژه حرارت از شرارت زاییده شد و به گرما ( اثر ناشی از تکاپو و جاری و ساری بودن ) اطلاق شد.
از نشانه های دیگر اینکه حرارت نمیتواند جر این باشد اینست که حُر دو واجی میباشد و دو واجی ها ریشه ایرانی دارند
نشانه دیگر اینست که واژه حریر را داریم که به نازکی اشاره دارد - نازکی چیزی که اثر مقابلش گرماست
نشانه دیگر اینست که واژه هِل / هلهله را داریم که از پِل / پِلپِل آمده و در پِلاپِل ( فلافل امروزی ) یعنی تند و گرم و اصلا خود فلفل همان پِلپِل بوده پس فهمیدیم هلهله از پلپله آمده و خود هِل از پِل یا فِل پس هریر میتواند همان هلیل باشد و باز از همینروست که واژه خلیل / خیلی /خیل / خُل میشود زیاد یا همان تند و برای همین هست که به کسی که زیاد میداند میگویند خُل شده ( یعنی از روی زیادی دانستن گیج شده ) ببینید چطوره زبان ساخته شده شگفت زده میشوید
امروزه به خیل گروه میگویند یعنی تعداد زیاد که باز هم گپ و گفت مرا می رساند
خیلی = زیاد
خیل = گروه
خیال = انچه در ما جمع شده ( انباشت فکری )
همچنین واژه خلاء که بسیاری خالی / مخیله / تخیل / اخلال ( مثلا میانه ) / تخیل / و خیالی که بدان پرداخته شد از همین خل ساخته شده اند
خیال پردازی یعنی زیاد پردازی ؛ جالب اینکه در زبان فارسی به فکر کردن - - > اندیشیدن گفته شده و اند ایش تن ( مانند اندیشه ) = ( اند = and نشانه ضریب بستن در زبان لاتین برابر واو = و در
زبان های ایرانی جهت ضریب بستن و شدت دادن ؛ حتی ضریب = and میشود ) خیلی ایش ( برابر ویش / wish / وست / خوست / خواست / بیش که نشانه ازدیاد و بیشتر خواستن را دارد ) => فکر کردن = اندیشیدن یعنی زیاد خواستن ؛ از طرفی واژه پند یا پندار را داریم که پند همان fan است . فن یا هوادار در پنکه نیز وجود دارد . در پنچر شدن و پنجره نیز وجود دارد که همگی به هوا اشاره دارند => پندار یعنی هواداشتن ؛ اینکه میگن هوا برت داشت یعنی فکر و خیال و هوا بسرت زد ؛ از همینرو همچنان در اشعار ایرانی در هوای تو بودن = ارزو و فکر تو را داشتن و همچنین در زبان کردی به ارزو هیوا گفته میشود که همان هوای فارسی است => خلا و شاخات بدست آمده از آن همانند مثال هایی که زده شد به دو چیز اشاره دارد
1 - هوا / فضا
2 - آرزو / خواست / بیشتر / خیلی / فکر کردن /اندیشیدن / پنداشتن و . . .
=> خالی = هوایی یعنی چیزی که درش هوا و باد است نه چیز دیگه ؛ امروزه واژه باد و بروت نشانه خالی بندی میباشد و همه اینها نشان دهند درستی گفتار بنده است.
مخیله: ( در زبان عربی ) ابری که امید باران در آن باشد؛. ( لغتنامه دهخدا )
به معنای خیال ، قوه تخیل و ذهن است