مخنوق
لغت نامه دهخدا
- امثال :
اِفْتَدِ مخنوق ؛ در رهائی یافتن از سختی گویند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). افتد مخنوق ، به صیغه امر از افتداء و حذف حرف ندا و این مثل را در رهائی یافتن از سختی گویند. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید