مخموم

لغت نامه دهخدا

مخموم. [ م َ ] ( ع ص ) پاک دل از کینه و حسد. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). مخموم القلب ؛ پاک که در او غل و حسد نباشد. ( دهار چ بنیاد فرهنگ ). || روفته شده. || حبس شده در قفس ماکیان. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

پاک دل از کینه و حسد

پیشنهاد کاربران

بپرس