مخموری. [ م َ ] ( حامص ) می زدگی. ( ناظم الاطباء ) : یک دو جام از روی مخموری بخوریک دو جنس از روی یک جانی بخواه.خاقانی.یک قدح بیرنج مخموری کراست هر گلی را زخم خاری در قفاست.امیر حسینی سادات.و رجوع به مخمور شود.