مخمسه
لغت نامه دهخدا
مخمسة. [ م ُ خ َم ْ م ِ س َ ] ( اِخ ) فرقه ای از غلاة که می گفتند «سلمان فارسی » و «مقداد» و «عمار» و «ابوذر غفاری » و «عمربن امیه ضیمری » از طرف خداوند مأمور اداره مصالح عالمند و به سلمان مقام رسالت میدادند. ( خاندان نوبختی اقبال ص 263 ). به صیغه اسم فاعل باب تفعیل ، به نوشته مقباس مامقانی و مستظرفات بروجردی ، عنوان فرقه ای است از غالی مذهبان که پنج نفر. سلمان و ابوذر ومقداد و عمروبن امیه ضمری را از طرف رب جلیل که به زعم ایشان حضرت امیر المؤمنین ( ع ) است پیغمبر و موکل بمصالح عالم دانند. ( ریحانة الادب ج 5 ص 265 ). آنچه از عقیده قاسم کرخی و فرزندانش برمی آید آن است که مخمسه معتقد بودند محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین به صورت اشباح نور لم یزل ولایزال خواهند بود و به همین جهت است که آنان را مخمسه خوانند. ( معجم البلدان ج 7 ص 236 ذیل کرخ البصرة ). مخمسة حضرت امام حسین ( ع ) را.... غایب و مستتر و حجت منتظر می دانند. ( روضات الجنات چ قدیم ص 555 مکرر ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) مونث مخمس جمع : مخمسات .
مسئله ایست از مسائل فرائض
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید