مخلوع
/maxlu~/
مترادف مخلوع: برکنار، خلع، معزول
متضاد مخلوع: منصوب
برابر پارسی: برکنار، برکنده، برافتاده
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- کنده شده جدا شده . ۲- از کاربرکنار شده . ۳- شاهی که از سلطنت معزول شده باشد جمع : مخلوعین .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
( در افغانستان ) سبک دوش ( مودبانه )