مخلاف

لغت نامه دهخدا

مخلاف. [ م ِ ] ( ع ص ) مرد بسیار خلاف کننده وعده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) روستا. ج ، مخالیف. و منه مخالیف الیمن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). ناحیه. یقال فی کل بلد مخلاف ؛ ای ناحیة. ( ناظم الاطباء ). مخلاف در یمن معادل کوره و رستاق است و به نام ساکنان آن اضافه میشود: مخلاف مادن و مخلاف مأرب. رجوع به معجم البلدان شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) مردی که در وعدههای خود بسیار خلاف کند جمع : مخالیف .

فرهنگ معین

(مِ ) [ ع . ] (اِ. ) روستا، ده .

پیشنهاد کاربران

بپرس