مخطر

لغت نامه دهخدا

مخطر. [ م ُ طِ ] ( ع ص ) کسی که خود را گرو گرداند برای حریف و برآید برای جنگ وی. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کسی که خود را در مقابل حریف آورد و مبارزت کند با وی. ( ناظم الاطباء ). || مال را به گرو در میان نهنده. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). کسی که مال خود را به گرو درمیان نهد. ( ناظم الاطباء ). || هم قدر و هم منزلت کسی. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || گروبندنده. و رجوع به اخطار شود. || آنکه اخطار می کند و چیزی را به یاد می آورد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || به مخاطره افتاده : اخطر المریض ؛ دخل فی الخطر فهو مخطر فی الکل. ( اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ).

مخطر. [ م َ طَ ] ( ع اِ ) عهد. ( منتهی الارب )( اقرب الموارد ) ( تاج العروس ) ( ناظم الاطباء ) ( از محیط المحیط ). یقال لاجعلها اﷲ آخر مخطر منه ؛ ای آخر عهد منه. ( اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ) ( محیط المحیط ).

پیشنهاد کاربران