مخضوب. [ م َ ] ( ع ص ) رنگ کرده شده و خضاب کرده شده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) : هر که آن پنجه مخضوب تو بیند گوید گر به این دست کسی کشته شود نادر نیست.
سعدی.
و رجوع به مُخَضَّب و خضیب شود.
پیشنهاد کاربران
سر انگشتان مخضوبش نبینی که دست صبر بر پیچید و بشکست