مخضم. [ م ُ ض ِ ] ( ع ص ) آب که در شوری به حد تلخی نرسیده باشدو آن را شتران خورند نه مردم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). آبی که در شوری به حد تلخی نرسیده باشد و ستور آن را خورد نه مردم. ( ناظم الاطباء ). مخضم. [ م ُ ض َ ] ( ع ص ) مرد فراخ روزی و حال در دنیا. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). مرد فراخ روزی و فراخ حال در دنیا. ( ناظم الاطباء ).