مخزوم

/maxzum/

لغت نامه دهخدا

مخزوم. [م َ ] ( ع ص ) سوراخ کرده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). سوراخ کرده بینی. ( ناظم الاطباء ). || مقطوع : شراک مخزوم ؛ ای مقطوع. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- سوراخ کرده ( بینی و جز آن ) . ۲ - کسی که بینی اش سوراخ شده باشد .

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) سوراخ کرده ، کسی که بینی اش سوراخ شده باشد.

پیشنهاد کاربران

به نظر میاد ریشه اش یعنی �خزم� غیر از سوراخ کردن بینی، به معنای سوراخ کردن " گوش " به منظور بستن گوشواره هم باشه، پس مخزوم یا مخزومه به معنی " کسی که گوشش رو سوراخ کرده اند" هم هست.

بپرس