مخروف

لغت نامه دهخدا

مخروف. [ م َ ] ( ع ص ) چیده شده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). میوه چیده شده. ( ناظم الاطباء ). || آب داده شده از باران خریفی و نخستین باران اول زمستان. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران