مخرت

لغت نامه دهخدا

مخرت. [ م َ رَ ] ( ع اِ ) راه راست. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).

مخرة. [ م َ رَ ] ( ع اِ ) تیز وگند. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از آنندراج ). هر بوی گندی که از شکم کسی برآید. ( ناظم الاطباء ).

مخرة. [ م َ رَ / م ِ رَ / م ُ رَ ] ( ع اِ ) چیزی برگزیده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). هر چیز برگزیده و پسندیده. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

الطریق المستقیم البَیّن.
اللهم اهدنا المَخرَت.
با:
مَخَّرَت
مَخرط
مُخَرَّط
مخرد
. . .
اشتباه نگیرید!

بپرس