مخر

لغت نامه دهخدا

مخر. [ م َ ] ( ع اِ ) بنات مخر؛ ابرهای بهاری سپید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء )... ابرهای تابستانی. ( دهار ). || ( مص ) شکافتن کشتی آب را و آب زمین را. ( زوزنی ) ( ترجمان القرآن ). روان شدن کشتی یا پیش آمدن باد را در عین روانگی شکافتن آب را و بانگ کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). شکافتن. ( دهار ). روان شدن کشتی و شکافتن آب را و بانگ کردن. ( ناظم الاطباء ). || شکافتن آب را به دو دست شناور. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). با دو دست شکافتن شناور آب را. ( ناظم الاطباء ). || سائیدن و فراخ کردن تیر چرخ سوراخ بکره را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). سائیدن تیر چرخ سوراخ بکره را و فراخ کردن آن را. || آب رها کردن بر زمین تا نیکو گردد. ( ناظم الاطباء ). || بهترین رخت خانه گرفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || رنجانیدن بسیاری شیر ناقه را یعنی ناقه را بسیار شیر بود پس نیک دوشیدند آن را پس از آن رو رنج و تعب رسیده شد. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ).

مخر. [ م ُ خ ِرر ] ( ع ص ) فروداندازنده چیزی. ( آنندراج ). آنکه سبب می شود افتادن و سقوط را. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

فرود اندازنده چیزی

واژه نامه بختیاریکا

( مَخَر ) بدغذا

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَوَاخِرَ: شکافنده ها (کلمه مواخر جمع مخر است و مخر به معنای شکافتن آب از چپ و راست است ، گفته میشود : مخرت السفینة الماء یعنی کشتی آب را شکافت . و بهمین جهت کشتی را ماخره میگویند )
تکرار در قرآن: ۲(بار)
شکافتن. جریان. در مجمع آمده: مخر شکافتن آب است از چپ و راست. ایضا مخر صدای بادطوفانی است. در قاموس گفته «مَخَرَتِ السَّفینَةُ مَخْراً و مُخُورا: جَرَتْ» . کشتی‏ها را در دریا می‏بینی که شکافنده آب و جاری شونده‏اند . این کلمه فقط دوبار در قرآن یافته است.

پیشنهاد کاربران

بپرس