مختو

لغت نامه دهخدا

مختو. [ م َ ت ُوو ] ( ع ص ) ( از «خ ت و» ) ثوب مختو؛ جامه ریشه و پرزه آن بافته شده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). جامه ریشه بافته شده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ختو شود.

پیشنهاد کاربران

مختو ب زبان سیستانی 💙💜💜💜معادل پارسی مهتاب