مختصات
/moxtassAt/
مترادف مختصات: ویژگی ها، خصیصه ها، مشخصه ها، صفات ممیزه، وجوه ممیز
معنی انگلیسی:
فرهنگ معین
دانشنامه آزاد فارسی
مُختَصّات (coordinates)
مُختَصّات
در هندسۀ تحلیلی، عددِ معرف مکان یک نقطهنسبت به نقطه یا محور(خط مرجع). در مختصات دکارتی، نقطه را برحسب فاصله های عمودیآن از دو یا چند محور مشخص می کنند که دوبه دو بر هم عموداند و مبدأ مشترکی دارند. در مختصات قطبی، هر نقطۀ واقع در صفحه را برحسب فاصله اش از یک نقطۀ ثابت و زاویۀ خط واصل آن دو با خطی ثابت مشخص می کنند.
مُختَصّات
در هندسۀ تحلیلی، عددِ معرف مکان یک نقطهنسبت به نقطه یا محور(خط مرجع). در مختصات دکارتی، نقطه را برحسب فاصله های عمودیآن از دو یا چند محور مشخص می کنند که دوبه دو بر هم عموداند و مبدأ مشترکی دارند. در مختصات قطبی، هر نقطۀ واقع در صفحه را برحسب فاصله اش از یک نقطۀ ثابت و زاویۀ خط واصل آن دو با خطی ثابت مشخص می کنند.
wikijoo: مختصات
مترادف ها
مختصات
مختصات
پیشنهاد کاربران
پیشنهاد واژه "یِکرایَک" yekrāyak به جای "مختصات":
با نِگاه انداختن به واژه "coordinate" در انگلیسی که برابر "مختصات" است، و ریشه آن در میابیم که:
این واژه در گذشته از پیشوند "com" که برابر پیشوند "یِک، هم" در پارسی است و "ordinare" که برابر "ترتیب" است ساخته شده است.
... [مشاهده متن کامل]
ما در پارسی بن واژه "راستن" را داریم که در "آراستن" نیز بکار برده شده است که برابر "ترتیب دادن، نظم دادن" است و دارای بن کنونی "رای" میباشد.
با افزودن پسوند "ه" به این واژه، واژه "رایه" ساخته میشود که برابر "نظم، ترتیب" است.
ولی ما در گذشته به جای پسوند "ه"، در پارسی پسوند "َگ/َک" با گویش های "ag/ak" میگفتیم، و من "َک" را گزینش میکنم.
برای پیشوند دو گزینه "هم، یِک" را داریم که من "یِک" را برای بهتر شدن گویش این واژه گزینش میکنم.
پس، واژه " یِکرایَک" ساخته میشود که اگر از من بپرسید، گویشی دارد که به آسانی میتواند در میان مردم به جای "مختصات" پخش شود.
این بود از پیشنهاد من.
بِدرود!
با نِگاه انداختن به واژه "coordinate" در انگلیسی که برابر "مختصات" است، و ریشه آن در میابیم که:
این واژه در گذشته از پیشوند "com" که برابر پیشوند "یِک، هم" در پارسی است و "ordinare" که برابر "ترتیب" است ساخته شده است.
... [مشاهده متن کامل]
ما در پارسی بن واژه "راستن" را داریم که در "آراستن" نیز بکار برده شده است که برابر "ترتیب دادن، نظم دادن" است و دارای بن کنونی "رای" میباشد.
با افزودن پسوند "ه" به این واژه، واژه "رایه" ساخته میشود که برابر "نظم، ترتیب" است.
ولی ما در گذشته به جای پسوند "ه"، در پارسی پسوند "َگ/َک" با گویش های "ag/ak" میگفتیم، و من "َک" را گزینش میکنم.
برای پیشوند دو گزینه "هم، یِک" را داریم که من "یِک" را برای بهتر شدن گویش این واژه گزینش میکنم.
پس، واژه " یِکرایَک" ساخته میشود که اگر از من بپرسید، گویشی دارد که به آسانی میتواند در میان مردم به جای "مختصات" پخش شود.
این بود از پیشنهاد من.
بِدرود!
نشانگاه، جانشان، رهنشان، نمودار
پیشنهاد من : جایِمان ، جانِما ، جایگان ، جانِشان
خصوصیات غیرظاهری هر سلاح را ( مختصات ) آن سلاح می گویند.
در پارسی " ویژیدگان " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
اسم جمع ( مفرد مختصه ) .
خصوصیات: مجموع علامات برای مشخص و معین نمودن یک موضوع یا یک طرح. هر یک از اجزای تخصیصی یک موضوع، گروه، طرح که یک مجموعه مشخص را تشکیل می دهند.
تشریح وضعیت و موقعیت: چیستی یک شی یا یک چیز. مجموع نشانه های اختصاصی و مختص به یک چیز و یک شی. تجمیعی از خصیصه ها که نشانگر و بیانگر وضعیت و موقعیت جا یا مکانی باشد.
... [مشاهده متن کامل]
ریاضی: دستگاه مختصات
خصوصیات: مجموع علامات برای مشخص و معین نمودن یک موضوع یا یک طرح. هر یک از اجزای تخصیصی یک موضوع، گروه، طرح که یک مجموعه مشخص را تشکیل می دهند.
تشریح وضعیت و موقعیت: چیستی یک شی یا یک چیز. مجموع نشانه های اختصاصی و مختص به یک چیز و یک شی. تجمیعی از خصیصه ها که نشانگر و بیانگر وضعیت و موقعیت جا یا مکانی باشد.
... [مشاهده متن کامل]
ریاضی: دستگاه مختصات