[ویکی اهل البیت] ابن قتیبه در کتاب، الامامة والسیاسة، روایت کرده می نویسد: هنگامی که معاویه تصمیم گرفت برای یزید بیعت بگیرد، وارد مدینه شد. امام حسین علیه السلام و ابن عباس با وی ملاقات کردند. پس معاویه از فرزندان برادرش امام حسن علیه السلام جویا شد. امام وی را پاسخ گفت. معاویه در این جا آغاز سخن کرد، و از پیامبر صلی الله علیه و آله یاد کرده و در پایان خطابه خود گفت: شما از چندی پیش از امر یزید به خوبی آگاهید.
خدا می داند که منظور من از ولایت عهدی یزید تنها این است که شکاف ها پر شود و نابرابری ها برطرف گردد. به نظر من این اقدام بهترین عملی است که انجام گرفته است، و هر چشم بینایی آن را می پذیرد.
این نظر من درباره یزید است. حال با توجه به این که شما هم به زینت علم و دانش و کمال مروت و جوانمردی آراسته اید و هم با من نسبت خویشاوندی دارید، از هر کس در تأیید این نظریه سزاوارتر خواهید بود. من در موارد بسیاری یزید را مورد آزمایش قرار داده و در او اختصاصاتی دیده ام که در وجود شما و دیگران دیده نشده است. علاوه بر این او به سنت آگاه است و به قرائت قرآن آشناست. او دارای حلم و بردباری است، تا آن جا که گویی بر شیران سرسخت ترجیح دارد.
شما خوب می دانید که رسول خدا صلی الله علیه و آله به وسیله رسالت خود از هر خطا و اشتباهی مصون خواهد بود. در غزوه السلاسل بی آن که توجهی به ابوبکر صدیق و عمر فاروق و دیگر بزرگان صحابه و مهاجرین اولیه داشته باشد پرچم سپاه خود را به کسی سپرد که هیچ گونه نسبتی با قریش نداشت و او را بر دیگران ترجیح داد، و شما می دانید که بهترین نمونه و الگوی ما رسول خداست.
شما ای پسران عبدالمطلب در این موقعیت نیک بنگرید، و بدانید که در هر حال ما و شما دو طایفه ای بوده ایم که در میان جامعه سودمند بوده و سعی و کوشش فراوانی به کار برده ایم. اکنون شما دو نفر از روی انصاف بیندیشید، و بدون تردید هر کس سخنی بر زبان بیاورد بر پایه گفتار شما خواهد بود. به خصوص که نزدیکان و خویشان بیش از همه در انتظار یاری شما بوده و در هر حال هر چشم بینا و آگاهی نظریات شما را مورد تحسین قرار خواهد داد. از درگاه خداوند برای خود و برای شما طلب آمرزش می کنم.
همین که سخن معاویه بدین جا رسید، ابن عباس خود را آماده ساخت که به سخن پردازد، اما حسین بن علی علیه السلام رو کرد به او و گفت: آرام باش. بدان که سخن او بیش از همه متوجه من بوده و بیش از هر کس او مرا به باد انتقاد و تهمت گرفته است. ابن عباس نیز از این امر خودداری کرد. پس امام حسین علیه السلام برخاست. حمد و سپاس خدای را به جا آورد. بر پیامبر صلی الله علیه و آله درود فرستاد و سپس سخن خود را چنین آغاز کرد.
اما بعد، ای معاویه بدان که گوینده هر اندازه سخن خود را طولانی سازد، باز هم هرگز یارای برشمردن همه صفات رسول الله صلی الله علیه و آله را نخواهد داشت، و تنها ممکن است به گوشه ای از صفات نیک آن حضرت اشاره کند. من خوب می دانم که ملت اسلام پس از پیامبر صلی الله علیه و آله چگونه رفتار کردند، و در برابر صفات و فضایل رسول خدا ستم روا داشتند.
خدا می داند که منظور من از ولایت عهدی یزید تنها این است که شکاف ها پر شود و نابرابری ها برطرف گردد. به نظر من این اقدام بهترین عملی است که انجام گرفته است، و هر چشم بینایی آن را می پذیرد.
این نظر من درباره یزید است. حال با توجه به این که شما هم به زینت علم و دانش و کمال مروت و جوانمردی آراسته اید و هم با من نسبت خویشاوندی دارید، از هر کس در تأیید این نظریه سزاوارتر خواهید بود. من در موارد بسیاری یزید را مورد آزمایش قرار داده و در او اختصاصاتی دیده ام که در وجود شما و دیگران دیده نشده است. علاوه بر این او به سنت آگاه است و به قرائت قرآن آشناست. او دارای حلم و بردباری است، تا آن جا که گویی بر شیران سرسخت ترجیح دارد.
شما خوب می دانید که رسول خدا صلی الله علیه و آله به وسیله رسالت خود از هر خطا و اشتباهی مصون خواهد بود. در غزوه السلاسل بی آن که توجهی به ابوبکر صدیق و عمر فاروق و دیگر بزرگان صحابه و مهاجرین اولیه داشته باشد پرچم سپاه خود را به کسی سپرد که هیچ گونه نسبتی با قریش نداشت و او را بر دیگران ترجیح داد، و شما می دانید که بهترین نمونه و الگوی ما رسول خداست.
شما ای پسران عبدالمطلب در این موقعیت نیک بنگرید، و بدانید که در هر حال ما و شما دو طایفه ای بوده ایم که در میان جامعه سودمند بوده و سعی و کوشش فراوانی به کار برده ایم. اکنون شما دو نفر از روی انصاف بیندیشید، و بدون تردید هر کس سخنی بر زبان بیاورد بر پایه گفتار شما خواهد بود. به خصوص که نزدیکان و خویشان بیش از همه در انتظار یاری شما بوده و در هر حال هر چشم بینا و آگاهی نظریات شما را مورد تحسین قرار خواهد داد. از درگاه خداوند برای خود و برای شما طلب آمرزش می کنم.
همین که سخن معاویه بدین جا رسید، ابن عباس خود را آماده ساخت که به سخن پردازد، اما حسین بن علی علیه السلام رو کرد به او و گفت: آرام باش. بدان که سخن او بیش از همه متوجه من بوده و بیش از هر کس او مرا به باد انتقاد و تهمت گرفته است. ابن عباس نیز از این امر خودداری کرد. پس امام حسین علیه السلام برخاست. حمد و سپاس خدای را به جا آورد. بر پیامبر صلی الله علیه و آله درود فرستاد و سپس سخن خود را چنین آغاز کرد.
اما بعد، ای معاویه بدان که گوینده هر اندازه سخن خود را طولانی سازد، باز هم هرگز یارای برشمردن همه صفات رسول الله صلی الله علیه و آله را نخواهد داشت، و تنها ممکن است به گوشه ای از صفات نیک آن حضرت اشاره کند. من خوب می دانم که ملت اسلام پس از پیامبر صلی الله علیه و آله چگونه رفتار کردند، و در برابر صفات و فضایل رسول خدا ستم روا داشتند.
wikiahlb: مخالفت_امام_حسین_با_ولایتعهدی_یزید