پدیستاردَن: مخالف بودن
پدیستار: مخالف
پدیستاری: مخالفت
پدیستاران: مخالفان
همتای مخالف در زبان کوردی
دژ ( dzh ) : دژەکۆیلە یعنی مخالف بردەداری
برابرواژه ی چند دانش واژه ( اصطلاح ) در فلسفه:
برابری: تقابل.
ناساز و ناسازی: منافی و منافات.
انیسان و انیسانی: مخالف و تخالف.
داره و نبود داره: ملکه و عدم ملکه.
پادینه و پادینگی: نقیض و تناقض.
... [مشاهده متن کامل]
آخشیگ و آخشیگی: ضد و تضاد.
بازبسته و بازبستگی: مضاف و تضایف.
امیدوارم سودمند بوده باشد، دوستان بزرگوار، برای هر یک از این واژگان نمونه هایی دیده ام در دانشنامه ی علایی پورسینا و شاهنامه و. . . لیک برای این که سخن به درازا کشیده نشود به همین اندازه بسنده می کنم.
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد. . .
موافق=همسو، یکسو
مخالف=پادسو
مترادف=یکسو، برابر
متضاد=پادسو
ضد=پاد، پادسو
ضدیت=پادسویی
موافقت=یکسویی، همسویی
بدرود!
دیدگاه 2:
می توان از واژه "پادسو، پدسو" به جای "مخالف" بکار برد.
همانگونه که "همسو" برابر "موافق" است، پس "پادسو" برابر "نا موافق، مخالف" است. ( "پاد" همانگونه که در "پادزهر" می بنیم، ویژگی ناهمسو بودن را به واژه می افزاید )
... [مشاهده متن کامل]
می توان به جای واژه "مخالفت"، از واژه "پادسویی، پَدسویی" بکارگیری کرد.
همچنین، به جای "خلاف" نیز می توان از واژگان "پادسو، پَدسو" نیز بهره برد.
برای نمونه:
نادرست:. . . . . . . . خلاف . . . . . . . . . است.
درست تر:. . . . . . . . . . پَدسو/پادسو . . . . . . . . . . است.
"خلف" هم که ریشه همه این واژگان است برابر "پاد، ناهمسو" است.
بدرود!
مخالف: همتای پارسی این واژه ی عربی، در زبان های آریایی اینهاست:
وارَنگ ( دری )
یوتاک ( پهلوی )
تربر torbor ( خراسانی )
دژایت dožāyat، دجیلی dojayli، برواژی barvāži ( کردی )
مخالف برابر پاد و برابر و ناهمراه می است.
امروزه مخالف بیشتر کسی را می گویند که با ما هم رای و هم باور نیست.
پس مخالف می تواند ناهمرای هم باشد.
مخالف
گویش:mokhalef
پارسی یا عربی یا انگلیسی:انگلیسی
برابر پارسی:پاد، ناهمراه، ناهمسان، نا همرای، ناهم باور
مخالفان زبان عربی؛ عددی نیستند، اما هیاهوشان خیلی زیاده.
خیلی!
سلیم
مخالف: نا هماهنگ
واژه مخالف
معادل ابجد 751
تعداد حروف 5
تلفظ moxālef
ترکیب ( صفت ) [عربی]
مختصات ( مُ لِ ) [ ع . ]
منبع واژگان مترادف و متضاد
پادسو
Dissident
برابرِ واژگانِ ( مخالف، متضاد، اپوزوسیون، مخالفت کردن و. . . ) می توان از کارواژه هایِ زیر بهره جُست:
1 - با پیشوندِ " هم ":
" همیستاردن" ( بُن کنونیِ: همیستار ) به چمِ " مخالفت کردن"
امروزه به جایِ واژگان ( متضاد، مخالف ) ، واژه یِ " همیستار" بکار می رود.
... [مشاهده متن کامل]
همیستاران: مخالفان
2 - با پیشوندِ " پاد":
"پادوَرزیدن" به چمِ " مخالفت کردن"
پادوَرزی کردن = مخالفت کردن
( کارواژه هایِ دیگری نیز می توان با همراهیِ پیشوندِ " پاد" پیش نهاد. )
معارض ، دشمن ، شاکی
من با کامنت پایینی مخالفم. چون فارسی خیلی ثروتمنده!�️
کوردی کلهری: دژایتی ، دوجَیلی
کوردی سورانی: برامبَر
کوردی کرمانجی: برواجی ، برواژی ( تلفظ اینو دقیق نمیدونم ) .
من خودم کورد هستم، بهتره از کلمات کوردی، زازایی، بلوچی، گورانی ( هورامی ) واسه فارسی وام واژه گرفته بشه، چون این چهار زبان در دسته خانواده زبانهای مادی گذاشتن و قدیمی تر از خانواده زبان فارسی هستند. البته گورانها یا هورامها عزیز اکثرا خود را کورد میدانند.
... [مشاهده متن کامل] چپکی، وارو، پاتک
نایکدل
عداوت گزین. [ ع َ وَ گ ُ] ( نف مرکب ) مخالف و ضد و بدخواه. ( ناظم الاطباء ) .
ظاهرااین واژه عربی است.
ایرانی برابر این واژه
پارسی. . . ناهمگون. ناپذیر.
کردی یا اوستایی. . . . ناکوک. دیژی یا دوژیتیdij�
ولی ناکوک خیلی جالبه
مثلا فلانی با قضیه مخالفه
... [مشاهده متن کامل]
فلانی ناکوکه با این قضیه
به نظر من کردی مخصوصا ( خود مخصوصا در کردی میشه تایبت ) کردیه کرمانجی که خیلی از متخصصان میگن کرمانجی همان اوستاییه و زبان حال حاضر کردهای ترکیه هستش خیلی خیلی زیباست . و ایرانی تر از هر زبان ایرانیه دیگه ای هستش خیلی غنیه خداییش ای کاش ای کاش کلمات عربی در زبان پارسی حذف و جاش کردی میگذاشتن ( قطعا کردها ریشه درختی به نام ایران هستند 😍♥️😍 )
اگر شخص باشد از واژه ی پادورز بجای مخالف می شود بهره برد! مثلن مخالفان طرحی در مجلس = پادورزان طرحی در سگالشگاه. نکته: واژه ی �طرح�، پارسیت
پادورز
بلند کردن - برداشتن - از زمین نهادن
ناساز، پادزهر، پرخیده، حریف، خلاف، دشمن، طاغی، عدو، مدعی، معارض، مغایر، منافی، ناجور، ناموافق، دگراندیش، اپوزیسیون، نقیض، ضد، عکس
نا همسو ، ناهمگون
اگر این واژه عربی باشد ( چون بیش از هفتاد درصد عربی ایرانی است و بسیاری از واژه ها را عرب زدگانی مثل دهخدا و معین عربی می پندارند ) جایگزینش میتواند واژه های بیشماری باشد که ما از بیش از سیصد زبان ایرانی می توانیم بگیریم .
... [مشاهده متن کامل]
نپذیر و پذیر می تواند واژه های جایگزین مخالف و موافق باشند
مخالفان کمونیسم : نپذیران کمونیسم
موافقان کمونیسم: پذیران کمونیسم
پادسو/ پادسوی
پادآوا/ پادسو/ پادسوی
ناهمداستان
با آنکه بسته به باره ی هر جمله، یکی از واژه های یاد شده در بالا درست تر است، دربرگیرنده ترین برابر پارسی واژه ی �مخالف� در پارسی، �ناهمداستان� است.
ناساز
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
همیستار ( اوستایی: هَمَ ئیستَر )
ناکوک ( کردی )
داکشین ( سنسکریت: داکشینَ )
ویروداک، ویراداک ( ویرود، ویراد از سنسکریت: ویرودهَ، ویرادهَ= مخالفت + پسوند «اک» )
... [مشاهده متن کامل]
یاییناک، یایینار ( یایین سنسکریت + پسوند «اک، ار» )
ویروهیتاک، ویروهیتار ( ویروهیت از سنسکریت: ویرودهیتا + پسوند «اک، ار» )
مخالفان: هَمیستاران، ناکوکان، داکشیناس، ویروداکان، ویراداکان، یاییناکها، ویروهیتاران
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)