مخالصت

لغت نامه دهخدا

مخالصت. [ م ُ ل َ ص َ ] ( ع اِمص ) دوستی خالص و بی ریا و راستی و صداقت و اخلاص. ( ناظم الاطباء ): میمنه و میسره و قلب و جناح ِ آن را به حقوق صحبت و ممالحت و سوابق اتحاد و مخالصت بیاراسته.( کلیله و دمنه چ مینوی ص 33 ). کیفیت موالات و افتتاح مؤاخات ایشان و استمتاع از ثَمَرات مخالصت و برخورداری از نتایج مصادقت. ( کلیله و دمنه ، ایضاً ص 158 ).

مخالصة. [ م ُ ل َ ص َ ] ( ع مص ) با کسی دوستی خالص کردن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). با کسی دوستی ویژه داشتن. ( زوزنی ) ( آنندراج ). و رجوع به مخالصت شود.

فرهنگ فارسی

دوستی بی آلای کردن، باکسی دوستی خالص داشتن
( مصدر ) با یکدیگر دوستی ویژه داشتن دوست یک رنگ بودن : ... تا ببرکت مخالصت ویمن مماحضت یکبارگی عقد. تعسر از کار گشوده شود...

فرهنگ معین

(مُ لَ صَ ) [ ع . مخالصة ] (مص ل . ) دوستی خالص و بی ریا.

فرهنگ عمید

دوستی بی آلایش، با کسی دوستی خالص داشتن.

پیشنهاد کاربران

بپرس