مخالجه

لغت نامه دهخدا

( مخالجة ) مخالجة. [ م ُ ل َ ج َ ] ( ع مص ) از یکدیگر درکشیدن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || تشویش و اضطراب پدید آمدن در دل از کاری. خالج قلبی امر مخالجة و خلاجاً؛ در دل من تشویش و اضطرابی از آن کار پدید آمد. ( ناظم الاطباء ). || منازعه کردن فکر با دل. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران