مخالب

لغت نامه دهخدا

مخالب. [ م َ ل ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مِخلَب :
مبارزی است ردا کرده سیمگون زرهی
مبارزی است سلاحش مخالب و چنگال.
فرخی.
چون دید و دانست که بغاث الطیور را با مخالب صقور تپانچه زدن محال است. ( جهانگشای جوینی ). رجوع به مخلب شود.

فرهنگ فارسی

جمع مخلب
( اسم ) جمع مخلب چنگالها : چون دید و دانست که بغاث الطیور را با مخالب صقور تپانچه زدن محال است ...

فرهنگ معین

(مَ لِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مخلب ، چنگال ها.

فرهنگ عمید

= مخلب

پیشنهاد کاربران

بپرس