مخاصمت
لغت نامه دهخدا
مخاصمة. [ م ُ ص َ م َ ] ( ع مص ) مخاصمه. با کسی خصومت کردن. ( زوزنی ). با کس داوری کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). با یکدیگر خصومت کردن. ( ترجمان القرآن ). پیکار کردن با کسی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مجادله و منازعه. ( از اقرب الموارد ). مخاصمه. با هم خصومت و دشمنی کردن. ( غیاث ) : احیاناً میان ایشان اختلاف واقع می گشت و از سر تکبر و ترفع منازعه ومخاصمه ظاهر می شد. ( سلجوق نامه ظهیری چ خاورص 28 ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
1=دشمنی 2=خصومت کردن با کسی