لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
محکومیت (مجموعه تلویزیونی ۲۰۱۶). محکومیت ( به انگلیسی: Conviction ) نام مجموعهٔ تلویزیونی درام حقوقی است که در سال ۲۰۱۶ از شبکه ای بی سی پخش شد.
یک وکیل جوان که پدرش سابقاً رئیس جمهور آمریکا بوده است، مورد تهدید قرار می گیرد تا مدیریت سازمانی به نام CIU را عهده دار شود. او و تیمش در این سازمان وظیفه دارند تا پرونده هایی را مورد بررسی قرار دهند که در آن افراد به طور اشتباهی محکوم شده اند…
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفیک وکیل جوان که پدرش سابقاً رئیس جمهور آمریکا بوده است، مورد تهدید قرار می گیرد تا مدیریت سازمانی به نام CIU را عهده دار شود. او و تیمش در این سازمان وظیفه دارند تا پرونده هایی را مورد بررسی قرار دهند که در آن افراد به طور اشتباهی محکوم شده اند…
مترادف ها
ترک، تبعید، محرومیت، محکومیت، تخطئه
سرزنش، محکومیت
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
محکومیت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
فرگار fargār ( مانوی: fragār )
ابسیست absist ( پارتی )
فرگار fargār ( مانوی: fragār )
ابسیست absist ( پارتی )
مَحکومیَّت: ۱. ( در قانونشناسی ) مشمولِ سزا بودن، شاملِ سزا شدن، تاواندِهی، تاواندَهندگی، سزاکِشی؛ بزەکارشناختەشدگی، دادباختگی، ایراختگی ۲. دستوردادەشدگی، فرمان - دادەشدگی۳. زیرِ دستور بودن، زیرِ فرمان بودن ۴. ( گفتاری ) باختگی، بازندگی، شکستخوردگی، شکست
دادباختگی ( دادباخته شناخته شدن )
نمونه:
زندانی سیاسی پس از سپری کردن ده سال دادباختگی ( محکومیت ) از بند آزاد شد.
نمونه:
زندانی سیاسی پس از سپری کردن ده سال دادباختگی ( محکومیت ) از بند آزاد شد.
دادباخته شناخته شدن
بجای �محکوم� می توان �دادباخته� گفت و نوشت. بجای �محکوم شدن� نیز کاربرد �دادباخته شناخته شدن� سزاوارتر است.
برگرفته از پی نوشت یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2019/06/blog - post_25. html
بجای �محکوم� می توان �دادباخته� گفت و نوشت. بجای �محکوم شدن� نیز کاربرد �دادباخته شناخته شدن� سزاوارتر است.
برگرفته از پی نوشت یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2019/06/blog - post_25. html
محکومیت محکومیت مدنی