( مصدر ) استوار بستن چیزی را : چنین گویند که کبشها و گوسفند های بزرگ را دست و پای محکم می بست و سرایشان می برید .
brace (فعل)بابست محکم کردن، محکم بستن، در مقابل فشار مقاومت کردنbuttress (فعل)محکم بستن، شمع زدنcinch (فعل)محکم بستن، تنگ یا کمربند بستنfrap (فعل)زدن، کوبیدن، محکم بستن، سفت بستن، سفت کشیدن