محوضت

لغت نامه دهخدا

محوضت.[ م ُ ض َ ] ( ع اِمص ) محوضة. صراحت. بی آمیغی. خلوص.

محوضة. [ م ُ ض َ ] ( ع مص ) خالص نسب گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ویژه شدن.

پیشنهاد کاربران

تلفظ صحیحش رو میشه یک نفر بگه؟
mohvezat?
mohuzat?
mahuzat?
محض شدن
سره سازی ، جداشدن پاک از ناپاک
صراحت؛ وضوح

بپرس