محوساختن. [ م َح ْوْ ت َ ] ( مص مرکب ) ستردن. محو کردن : طلس ؛ محو ساختن نوشته را. ( منتهی الارب ) : آثار بزرگان پیشین محو سازد. ( مجالس سعدی ص 25 ).