محنت زده و غریب و رنجور
دشمن کامی ز دوستان دور.
نظامی.
از من مطلب صبر و جدائی که ندارم سنگ است فراق و دل محنت زده جامی.
سعدی.
گر به عمری ز من دلشده ات یاد آیدجان محنت زده از بند غم آزاد آید.
سبزواری ( از آنندراج ).
محنت زده ای دوید از آن جمعپروانه صفت به پیش آن شمع.
امیر حسینی سادات.
محنت زده را ز هر طرف سنگ آید.( جامع التمثیل ).