محمودخان مَلِک الشُّعَرای کاشانی(تهران ۱۲۲۸ـ ۱۳۱۱ق)
تابلوی استنساخ، اثر نقاش، شاعر و خوشنویس ایرانی. از هنرمندان عهد ناصری بود. سنّت های ایرانی و اروپایی را درهم آمیخت. در تصویرسازی شیوۀ خاصی داشت، و اضافات فرنگی سازی را به سلیقۀ خود حذف می کرد. در نقاشی هایش از عمارات سلطنتی، ازجمله در آبرنگ شمس العماره، ساختمان های قدیمی و بافت هندسی و عمق معماری بناها را بادقت و مهارت تصویر کرده است. در طبیعت پردازی هم مهارت داشت، و توانایی اش در تابلوی عمارت گلستان با منظرۀ عمومی و حیاط قصر (۱۲۷۸ق) مشهود است. نیز در سوزن دوزی، مجسمه سازی، قلمدان نگاری، منبّت کاری بر روی چوب و عاج، و ماکت سازی طبع آزمایی کرد. در کتابت خطوط توانا بود، و خط شکسته و نستعلیق را استادانه می نوشت؛ کتابی در شرح احوال مشاهیر دوران ناصری را به خط شکسته و نستعلیق در ۱۳۰۳ق نگاشت. محمودخان لقب ملک الشعرایی را از جد و پدرش به ارث برد، لیکن خودش نیز شعر می سرود؛ علاوه بر مدیحه سرایی، اشعاری در تهنیت عید نوروز، وصف کاخ شاهانه، و سایر موضوعات دارد. محمودخان ملک الشعرا در تهران به دنیا آمد؛ از خاندان صبا، که تمام آنان از رجال هنر و ادب بودند، و فرزند محمدحسین خان ملک الشعرا متخلّص به «عندلیب» بود. در جوانی به تحصیل علوم زمان و کسب دانش و هنر پرداخت، و در ادبیات، ریاضیات، هیئت، حکمت و عرفان، و تاریخ شهرت یافت. سپس به نقاشی و تصویر سازی روآورد و در اندک زمانی نام آور گردید. بیشتر آثارش را با لفظ ساده و بی پیرایۀ «محمود» رقم می زد. برجسته ترین اثرش با نام استنساخ، ابتکار و خلاقیت او را بازمی تابد، و شهرتی بین المللی دارد. این تابلو از نمونه های اولیۀ نقاشی مدرن ایرانی است؛ پرداخت نور، شیوۀ سایه پردازی، و بازنمایی قیافه و حرکات پرسوناژها بسیار نوگرایانه اند. از دیگر آثار اوست: آبرنگ ارک دولتی (۱۲۸۱ق)، و تابلوی رنگ روغنی صحن مطهّر حضرت رضا (ع). ابوالحسن صبا ـ نوۀ صدرالحکما پسر محمودخان ـ از بازماندگان این خاندان بود که در موسیقی بسیار شهرت داشت و ویولن را استادانه می نواخت. فرزندش میرزا علی خان ملک الشعرا نیز به نقاشی روآورد.
تابلوی استنساخ، اثر نقاش، شاعر و خوشنویس ایرانی. از هنرمندان عهد ناصری بود. سنّت های ایرانی و اروپایی را درهم آمیخت. در تصویرسازی شیوۀ خاصی داشت، و اضافات فرنگی سازی را به سلیقۀ خود حذف می کرد. در نقاشی هایش از عمارات سلطنتی، ازجمله در آبرنگ شمس العماره، ساختمان های قدیمی و بافت هندسی و عمق معماری بناها را بادقت و مهارت تصویر کرده است. در طبیعت پردازی هم مهارت داشت، و توانایی اش در تابلوی عمارت گلستان با منظرۀ عمومی و حیاط قصر (۱۲۷۸ق) مشهود است. نیز در سوزن دوزی، مجسمه سازی، قلمدان نگاری، منبّت کاری بر روی چوب و عاج، و ماکت سازی طبع آزمایی کرد. در کتابت خطوط توانا بود، و خط شکسته و نستعلیق را استادانه می نوشت؛ کتابی در شرح احوال مشاهیر دوران ناصری را به خط شکسته و نستعلیق در ۱۳۰۳ق نگاشت. محمودخان لقب ملک الشعرایی را از جد و پدرش به ارث برد، لیکن خودش نیز شعر می سرود؛ علاوه بر مدیحه سرایی، اشعاری در تهنیت عید نوروز، وصف کاخ شاهانه، و سایر موضوعات دارد. محمودخان ملک الشعرا در تهران به دنیا آمد؛ از خاندان صبا، که تمام آنان از رجال هنر و ادب بودند، و فرزند محمدحسین خان ملک الشعرا متخلّص به «عندلیب» بود. در جوانی به تحصیل علوم زمان و کسب دانش و هنر پرداخت، و در ادبیات، ریاضیات، هیئت، حکمت و عرفان، و تاریخ شهرت یافت. سپس به نقاشی و تصویر سازی روآورد و در اندک زمانی نام آور گردید. بیشتر آثارش را با لفظ ساده و بی پیرایۀ «محمود» رقم می زد. برجسته ترین اثرش با نام استنساخ، ابتکار و خلاقیت او را بازمی تابد، و شهرتی بین المللی دارد. این تابلو از نمونه های اولیۀ نقاشی مدرن ایرانی است؛ پرداخت نور، شیوۀ سایه پردازی، و بازنمایی قیافه و حرکات پرسوناژها بسیار نوگرایانه اند. از دیگر آثار اوست: آبرنگ ارک دولتی (۱۲۸۱ق)، و تابلوی رنگ روغنی صحن مطهّر حضرت رضا (ع). ابوالحسن صبا ـ نوۀ صدرالحکما پسر محمودخان ـ از بازماندگان این خاندان بود که در موسیقی بسیار شهرت داشت و ویولن را استادانه می نواخت. فرزندش میرزا علی خان ملک الشعرا نیز به نقاشی روآورد.