پس راست بدار قول و فعلت را.
خیره منشین به یک سو از محمل.
ناصرخسرو.
ز اشتر و محملت فرود افتی ای پسر چون سبک بودت عدیل.
ناصرخسرو.
وز بهر محملت که فلک بود غاشیه اش خورشید ناقه گشته و مه ساربان شده.
خاقانی.
ها و ها باش اگر محمل من سازی وهم برسانیم بکم زانکه ز من ها شنوند.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 103 ).
همچو محمل برو آفات به غفلت بگذاردر جهان بی خبر از کفر در اسلام بخسب.
خاقانی.
چه میگفتم سخن محمل کجا راندکجا میرفتم و رختم کجا ماند.
نظامی.
هیچ نه در محمل و چندین جرس هیچ نه در کاسه و چندین مگس.
نظامی.
بار فراق دوستان بس که نشسته بر دلم میروم و نمیرود ناقه به زیر محملم.
سعدی.
شتر به جهد و جفا بر نمیتواند خاست که بار عشق تحمل نمیکند محمل.
سعدی.
نی کاروان برفت تو خواهی مقیم ماندترتیب کرده اند ترا نیز محملی.
سعدی.
تابارهای شتران عبداﷲ بیندازند و محملها فرودآرند. ( تاریخ قم ص 250 ).شوق صادق چو کشد محمل مرد
کعبه وصل کند منزل مرد.
جامی.
رفتم که خار از پا کشم محمل نهان شد از نظریک لحظه غافل گشتم و صد سال راهم دور شد.
ملک قمی.
اگر هر دو در یک محمل باشند باید که از نخست مرد نماز کند. ( ترجمه النهایة طوسی ص 66 ج 1 ).- محمل بربستن ؛ بستن و نصب کردن کجاوه بر پشت شتر و جز آن :
مرا در منزل جانان چه امن و عیش چون هر دم
جرس فریاد می دارد که بربندید محملها.
حافظ.
بیشتر بخوانید ...