سردار محمد هاشم خان اولین صدراعظم افغانستان در زمان حکومت محمد ظاهرشاه بود. او عموی محمدظاهرشاه بود.
محمد هاشم خان از سال ۱۳۰۸ - ۱۳۲۵ هجری شمسی به مدت ۱۷ سال در کرسی نخست وزیری ایفای وظیفه نمود. پس از قتل نادرشاه، ظاهرشاه پسر ۱۷ ساله او بر اریکه قدرت نشست. در آن زمان ظاهرشاه به دلیل کمی سن و عدم تجربه کافی در امور کشور و دولت، نمی توانست از عهده زمامداری برآید. لذا کاکاهایش هاشم خان شاه، ولی خان شاه و محمود خان او را در اداره کشور کمک و یاری می نمودند.
... [مشاهده متن کامل]
هاشم خان شخصی با انضباط و مستبد بود او در دو جهت زیاد می کوشید: حفظ سلطنت و حاکمیت دولت با لای مردم. از دموکراسی جنبش های روشنفکری و آزادی بیان سخت می ترسید و هرگز اجازه نشر مطبوعات آزاد را الی اخیر وظیفه اش نداد.
او در آغاز توجه خود را به عرصه های روابط بین الملل، حفظ امنیت و نهاد اداری کشور معطوف داشت. جراید که در زمان زمام داری وی چاپ می رسید اصلاح و انیس بود که دولتی بود. در ولایت هرات گاه گاهی روزنامه به نام اتفاق اسلام و در مزارشریف به نام بیدار چاپ می رسید که صرف دولتی بود.
از استبداد و به زندان انداختن او نه تنها مردم بلکه در خانواده سلطنتی اختلافات به وجود آمد. او در دوران حکومت خویش نمی خواست هیچ اثری از جنبش های روشنفکری دیده شود. او در نخستین روزهای حکومت خویش در برچیدن افراد روشن ضمیر دوره امانیه آغاز نمود. ژورنالیستان مانند محی الدین انیس، مدیر مسئول و صاحب امتیاز روزنامه انیس نخستین جریده آزاد و مستقل افغانستان، عبدالحی داوی، مدیر مسئول روزنامه امان افغان و یکی از پیشتازان جنبش مشروطیت، عبدالرحمن لودین یکی دیگر از ژورنالیستان کشور که از پیشتازان مشروطیت و یکی از همکاران روزنامه سراج الاخبار بود دستگیر و روانه زندان شدند.
امیر محمد یعقوب خان در جنگ دوم افغان و انگلیس، جبهه جنگ را مانند دوست محمد خان رها و معاهده ننگین گندمک را امضا نمود که نیمی از پاکستان امروزی متعلق به دولت انگلیس گردید. دولت انگلیس این شـاهِ تسلیـم شده را در ماه دسامبر سال ۱۸۷۹ میـلادی به هنــدوستان تبعید نمود و متعاقباً سـردار یحیـی خان ( پسر ســردار سلطان محمد خان طلایی ) پسر امیر محمد یعقوب خان را از کابل به دیره دونِ هند فرستاد.
خانواده سردار یحیی خان مدت بیست و سه سال در دیره دون اقامت داشتند و به دلیل عدم شغل پر درآمد، نبودن سرمایه و فقـدان تخصص کار، با پولی که دولت انگلیس به عنوان جیره به آنان می پرداخت، زندگی می کردند.

محمد هاشم خان از سال ۱۳۰۸ - ۱۳۲۵ هجری شمسی به مدت ۱۷ سال در کرسی نخست وزیری ایفای وظیفه نمود. پس از قتل نادرشاه، ظاهرشاه پسر ۱۷ ساله او بر اریکه قدرت نشست. در آن زمان ظاهرشاه به دلیل کمی سن و عدم تجربه کافی در امور کشور و دولت، نمی توانست از عهده زمامداری برآید. لذا کاکاهایش هاشم خان شاه، ولی خان شاه و محمود خان او را در اداره کشور کمک و یاری می نمودند.
... [مشاهده متن کامل]
هاشم خان شخصی با انضباط و مستبد بود او در دو جهت زیاد می کوشید: حفظ سلطنت و حاکمیت دولت با لای مردم. از دموکراسی جنبش های روشنفکری و آزادی بیان سخت می ترسید و هرگز اجازه نشر مطبوعات آزاد را الی اخیر وظیفه اش نداد.
او در آغاز توجه خود را به عرصه های روابط بین الملل، حفظ امنیت و نهاد اداری کشور معطوف داشت. جراید که در زمان زمام داری وی چاپ می رسید اصلاح و انیس بود که دولتی بود. در ولایت هرات گاه گاهی روزنامه به نام اتفاق اسلام و در مزارشریف به نام بیدار چاپ می رسید که صرف دولتی بود.
از استبداد و به زندان انداختن او نه تنها مردم بلکه در خانواده سلطنتی اختلافات به وجود آمد. او در دوران حکومت خویش نمی خواست هیچ اثری از جنبش های روشنفکری دیده شود. او در نخستین روزهای حکومت خویش در برچیدن افراد روشن ضمیر دوره امانیه آغاز نمود. ژورنالیستان مانند محی الدین انیس، مدیر مسئول و صاحب امتیاز روزنامه انیس نخستین جریده آزاد و مستقل افغانستان، عبدالحی داوی، مدیر مسئول روزنامه امان افغان و یکی از پیشتازان جنبش مشروطیت، عبدالرحمن لودین یکی دیگر از ژورنالیستان کشور که از پیشتازان مشروطیت و یکی از همکاران روزنامه سراج الاخبار بود دستگیر و روانه زندان شدند.
امیر محمد یعقوب خان در جنگ دوم افغان و انگلیس، جبهه جنگ را مانند دوست محمد خان رها و معاهده ننگین گندمک را امضا نمود که نیمی از پاکستان امروزی متعلق به دولت انگلیس گردید. دولت انگلیس این شـاهِ تسلیـم شده را در ماه دسامبر سال ۱۸۷۹ میـلادی به هنــدوستان تبعید نمود و متعاقباً سـردار یحیـی خان ( پسر ســردار سلطان محمد خان طلایی ) پسر امیر محمد یعقوب خان را از کابل به دیره دونِ هند فرستاد.
خانواده سردار یحیی خان مدت بیست و سه سال در دیره دون اقامت داشتند و به دلیل عدم شغل پر درآمد، نبودن سرمایه و فقـدان تخصص کار، با پولی که دولت انگلیس به عنوان جیره به آنان می پرداخت، زندگی می کردند.
