محمدرضا شاه پهلوی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] محمدرضا شاه پهلوی (زاده ۴ آبان ۱۲۹۸ در تهران - درگذشت ۵ مرداد ۱۳۵۹ در قاهره) دومین پادشاه دودمان پهلوی و آخرین پادشاه ایران بود که از ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ بر ایران حکومت کرد. محمدرضاشاه اولین بار در پی اشغال ایران در جنگ جهانی دوم و دومین بار با کودتای ۲۸ مرداد به قدرت رسید و با انقلاب ۱۳۵۷ از حکومت برکنار شد.
محمدرضا پهلوی در ۴ آبان، در بیمارستان احمدیه تهران به دنیا آمد. مادش تاج الملوک همسر دوم رضاخان بود. وی زندگی اش را در خانه کوچک اجاره ای در کوچه نان روغنی ها؛ خیابان جلیل آباد سابق آغاز و کمی بعد به خانه ای بزرگتر در خیابان حسن آباد انتقال یافت.پس از انتصاب رضاخان به فرماندهی فوج، زمین وسیعی در چهار راه امیریه خریداری و ساختمانی در آن بنا گردید. در شانزدهمین ماه تولد محمدرضا، رضاخان طی کودتایی ابتدا وزیر جنگ و سپس رئیس الوزاء شد. محمدرضا تا شش سالگی تحت مراقبت مادرش بود. در آذر ۱۳۰۴ با خلع قاجاریه و تشکیل مجلس موسسان، رضاخان در ۴ اریبهشت ۱۳۰۵ش. تاجگذاری و محمدرضا در شش سالگی ولیعهد ایران شد.
آغاز تحصیلات
محمدرضا در شش سالگی وارد مدرسه ای به نام، دبستان نظام شد که به دستور رضاشاه در قصر سعدآباد بر روی تپه های غیرمسکونی شمال شهر بر پا شد و هدف آن تعلیم ولیعهد دریک محیط نظامی بود. تعلیمات مدرسه نظام؛ اگر چه دشوار و رمق گیر بود؛ اما نیروی مقاومتش را افزود. او همچنین سوارکاری، ژیمناستیک و بوکس را فرا گرفت. محمدرضا که از محبت مادری محروم شده بود، به دوستان مدرسه ای روی آورد که اغلب فرزندان امرای ارتش یا مقامات مهم دولتی بودند. محمدرضا در خاطراتش فردوست را صمیمی ترین دوست دوران کودکی و نوجوانی اش می خواند. وی از ۸ سالگی وارد مدرسه نظام شد و علی رغم این که پدرش از مقامات دون پایه ارتش بود، به دلیل ابراز لیاقت در تحصیل به این مدرسه و کلاس مخصوص ولیعهد راه یافت و در امتحانات پایان سال اول، شاگرد اول شد، در حالی که ولیعهد خارج از رده قرار داده شد. سال بعد کلاس به ساختمانی معروف به خوابگاه در کاخ گلستان منتقل شد، تا ولیعهد به محل زندگی اش نزدیک باشد. در این کلاس بود که رضاشاه فردوست را به عنوان دوست و همراه همیشگی پسرش برگزید، تا حتی در روزهای تعطیل نیز تا هنگام خواب با او باشد. محمدرضا همزمان با ورودش به مدرسه آموزش زبان فرانسه را به وسیله معلمی فرانسوی به نام سیلوستر آغاز کرد. خانم ارفع (این معلمه فرانسوی به نام خانوادگی همسر ایرانی اش، ارفع نام گرفت.) نیز نظارت بر امور داخلی او را عهده دار شد. در این مدرسه علاوه بر دروس روزانه، کاربرد اسلحه و تعلیمات صحرایی انجام می شد. ولیعهد از ۸ سالگی می بایست با شاه ناهار می خورد و در جلسات مشورتی وزراء، بازدید واحدها و رژه ها شرکت می کرد. رفتار او به خاطر ولیعهد بودنش طی شش سال حضورش در دبستان نظام با شاگردان بسیار ظالمانه بود و برخی را خیلی آزار می داد و اولین درس های قدرت را از پدرش آموخت. در درس ریاضیات بسیار ضعیف بود و اصولا" حوصله فکر کردن نداشت و از همان کودکی اهل تفکر عمیق و همه جانبه نبود و پیشنهادات را بدون بررسی و در نظر داشتن دور نمای آن می پذیرفت. این ویژگی در زندگی آینده و شیوه کشور داری اش تاثیر عمیق گذارد. در زمینه تاریخ و ادبیات و مسائلی که نیاز به فکر کردن نداشت، نمرات خوبی می آورد. در تهران معلمان مراعات او را می کردند؛ اما در سوییس بدون در نظر گرفتن موقعیتش با او برخورد می شد، به همین دلیل در حل مسائل ریاضی در می ماند، با این وجود هیچ تلاشی برای یادگیری آن نمی کرد. در علوم طبیعی همچون فیزیک و شیمی، آن چه را در آزمایشگاه می دید، فرا می گرفت و آن بخش را که مربوط به درک مطلب می شد؛ مثل چگونگی ترکیبات و فرمول های شیمیایی، کاملا"در می ماند. در دوازده سالگی پس از اتمام تحصیلات دبستان در شهریور ماه ۱۳۱۰ به اتفاق برادرش علیرضا، فردوست، مهرپور پسر تیمورتاش (وزیردربار)، خود تیمورتاش، دکتر مودب نفیسی (وی پزشک معالج روزگار کودکی ولیعهد بود که بیماریهای سخت او را معالجه کرده بود و به عنوان طبیب مخصوص تعیین و کلیه امور تحصیلی وشخصی او را در سوییس بر عهده گرفت.) و آقای مستشار که قبلا"معلم ادبیات فارسی او بود و می بایست، در سوییس نیز به درس ادبیات ولیعهد رسیدگی می کرد، به سوییس اعزام شدند.
تحصیل در سوییس
رضاشاه ابتدا فرانسه را به برای تحصیل پسرش در نظر گرفت؛ اما پس از مطالعه سوییس را برگزید که کشور کوچکی بود. وی در کشمکش های میان کشورهای اروپایی جنبه بی طرفی را رعایت می کرد. محمد رضا ابتدا در شهر لوزان و در مدرسه ای معمولی به طور موقتی ثبت نام شد و در منزل پروفسوری (دوویلیه در کتابش از این خانواده به عنوان خوانواده خرازی فروشی نام می برد.) سوییسی اقامت گزید. تا سال بعد به مدرسه «له روزه» که مشهور ترین موسسه فرهنگی خصوصی سوییس و در شهر رول بین ژنو و لوزان بود، منتقل شود. این موسسه توسط بلژیکی به نام کارناک در سال ۱۸۸۰ تاسیس شد و تا مدتها شاگردانش صرفا بلژیکی بودند؛ اما زمان ورود پهلوی به این مدرسه هانری (پسر کارناک) آن را اداره می کرد و بیشتر شاگردانش غیرسوییسی و از فرزندان اشراف و دولتمردان سایر کشورها بودند، آموزگاران نیز دست چین شده بودند و تشکیلات عالی ورزشی داشت و شاگردانش در زمستان برای اسکی به کوهستان مهاجرت می کردند. هزینه های شبانه روزی این مدرسه بسیار بالا بود. اتاق رزرو شده برای پهلوی وسیع و زیبا بود که بر روی دیوارهایش تصاویر ورزشکاران و یادگاری هایی از پیروزی های تیم های فوتبال بود. پهلوی در طول ۴ سال تحصیل در روزای از نظر درسی متوسط بود و علاقه چندانی به مطالعه کردن نداشت. دو درس ریاضی و فرانسه برایش از همه مشکل تر بود. تمرینات ریاضی را به فردوست می سپرد. ادبیات فرانسه اش نیز پس از آشنایش با پرون کمی بهتر شد. پرون پسر خدمتکار مدرسه بود و در کارهای نظافت و باغبانی به پدرش کمک می کرد. آشنایی آن دو بدین قرار بود که طی چند بار اذیت و آزار توسط محصلین، محمدرضا به یاری اش شتافت و همین موجب علاقه پرون به ولیعهد شد. او بارها اتاق ولیعهد را مرتب و نظافت کرد؛ اگر چه ده سال از محمدرضا بزرگتر بود و به دلیل موقعیت پایین اجتماعی نمی توانست، دوست مناسبی برای او باشد، با این وجود ظرافت و طبع شعر و معلوماتی که در زبان فرانسه داشت، توجه ولیعهد را به خود جلب کرد و دیگر نه برای نظافت که برای خواندن شعر و بحث های ادبی نزد او می رفت و کم کم بهترین مونس ولیعهد شد. آنچنان که فردوست می گوید؛ احتمالا" فردوست چند ماه قبل از ورود محمد رضا به مدرسه توسط سرویس اطلاعاتی انگلیس و با هماهنگی مدیر بلژیکی مدرسه که با انگلیسی ها روابط خوبی داشت، در مدرسه گذاشته شده بود، تا بعدها به موثرترین و مرموزترین چهره پشت پرده دربار تبدیل شود. ولیعهد در اوایل ورودش به دبیرستان روزای درگیری هایی با محصلین پیدا کرد و حتی یکبار با یک آمریکایی کارش به کتک کاری و بهداری مدرسه کشید؛ ولی بعدا منزوی و آرام شد و بیشتر اوقات در اتاقش به صفحات گرامافون و رادیو یا پذیرایی از دوستان معدودش می پرداخت. چون دیگر خبری از سر خم کردن های مدرسه نظام نبود و شاگردان مدرسه او را یکی چون خود به حساب می آوردند. و برخوردهای قلدر مابانه کارساز نبود، از این رو از روابط دوستانه ای با شاگردان آن جا و از جمله شاگردی آمریکایی به نام پیرسن و سوییسی به نام هوبرپیکته که بعدها روزنامه نگار و سپس بانکدار شد، طرح دوستی ریخت و آنها اغلب در اتاقش بودند. دوستانش نیز او را پسری خوب و دوست داشتنی توصیف می کردند. در آب و هوای سوییس او بسیار زود به سن بلوغ رسید و تنومند و ورزشکار شد. از این رو بزرگترین رضایت نامه دبیرستانی محمد، پیشرفتش در فوتبال و دیگر رشته های ورزشی بود و به شکرانه وجود او روزای ۴ سال پیاپی جام پیروزی لمان که بالاترین ارزش را در سوییس داشت، به خود اختصاص داد. او علاوه بر کاپیتانی تیم فوتبال در اسکی و هاکی روی یخ نیز مقام اول بود.
ورود به دانشکده افسری
...

دانشنامه آزاد فارسی

محمدرضا شاه پهلوی (۱۲۹۸ـ۱۳۵۹ش)
دومین و آخرین پادشاه سلسله پهلوی (۱۳۲۰ـ۱۳۵۷) فرزند رضاشاه و تاج الملوک (آیروملو تیموری). در ۱۳۰۴ ولیعهد ایران شد. دروس ابتدایی را در مدرسه نظام تهران گذراند و در ۱۳۱۰ برای ادامه آموزش به سوئیس رفت و در ۱۳۱۵ به تهران بازگشت و برای آموزش عالی به دانشکده افسری رفت و پس از آن از طرف رضاشاه به ریاست بازرسی ارتش منصوب گردید. در ۱۳۱۸ به دستور رضاشاه با فوزیه دختر ملک فؤاد اول پادشاه سابق مصر (خواهر ملک فاروق اول پادشاه وقت مصر) ازدواج کرد. شهناز، اولین فرزند محمدرضا شاه حاصل این ازدواج بود. در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ پس از استعفای رضاشاه به سلطنت رسید و فرمان عفو کلیه زندانیان سیاسی را داد و بخشی از املاک مردمی را که در زمان رضاشاه مصادره شده بود به آنان بازگردانید و بخش زیادی را به دولت واگذار کرد. در ۱۳۲۲ و در جریان برگزاری کنفرانس تهران، ملاقات های مختصری با چرچیل و روزولت و استالین داشت. از حوادث بزرگ این سال ها، تشکیل دولت های خودمختار آذربایجان و مهاباد (۱۳۲۴ـ۱۳۲۵) و سرنگونی آن ها توسط ارتش بود. احمد قوام که نقش مؤثری در خروج نیروهای نظامی شوروی از ایران داشت، برکنار گردید و عبدالحسین هژیر به جای او نشست. در ۱۳۲۷، به موجب قانونی که به تصویب مجلس رسید، کلیه املاکی را که در آغاز سلطنت به دولت واگذار کرده بود، به وی عودت داده شد. وی در همین سال از فوزیه جدا شد و دو سال بعد با ثریا اسفندیاری ازدواج کرد. در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ و در جریان بازدید از دانشگاه تهران مورد سوءِ قصد ناصر فخر آرایی قرار گرفت و جراحت مختصری برداشت. پس از این واقعه، حکومت نظامی برقرار گردید و حزب توده غیرقانونی اعلام شد. مجلس مؤسسان که انتخاب آن با دخالت های وسیع ارتش و دولت انجام شده بود، در اردیبهشت ۱۳۲۸، ماده ۴۸ قانون اساسی را تغییر داد و حق انحلال مجلس و یا مجلسین را به شاه واگذار کرد. با اوج گیری نهضت ملی شدن صنعت نفت، اقتدار شاه رو به کاهش نهاد و پس از آن که دولت دکتر مصدق تشکیل گردید (۱۳۳۰)، نفوذ و قدرت شاه بیش از پیش کاهش یافت. او در تیر ماه ۱۳۳۱، طبق فرمانی دکتر محمد مصدق را برکنار کرد و احمد قوام را به صدارت برگزید اما شورش مردم به ویژه در شهر تهران و رویارویی آنان با نیروهای نظامی در ۳۰ تیر، سبب عقب نشینی شاه و بازگشت مجدد دکتر مصدق به صدارت شد. در ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ طبق فرمانی، دکتر مصدق را عزل کرد و سرلشکر زاهدی را به صدارت برگزید اما با مقاومت دکتر مصدق شکست خورد و شاه با همسرش به عراق و سپس به ایتالیا گریخت. در ۲۸ مرداد دولت مصدق با دخالت امریکا و حمایت آن از اعادۀ سلطنت به شاه ساقط گردید و سرلشکر زاهدی ریاست دولت را در دست گرفت و شاه در روز ۳۱ مرداد به کشور بازگشت. چندی پس از کودتا، قرارداد کنسرسیوم نفت به امضا رسید. شاه در ۱۳۳۳، زاهدی را برکنار کرد و حسین علاء را به جای او گماشت. ساواک که بعدها نقش بسیار مؤثری در گسترش اقتدار شاه یافت در همین سال ها تأسیس گردید. او در ۱۳۳۷ از ثریا اسفندیاری جدا شد و در ۱۳۳۸ با فرح دیبا ازدواج کرد. رشد تناقضات اجتماعی و حمایت دولت امریکا از دکتر امینی سبب انتخاب او به صدارت گردید. شاه که از این امر ناخشنود بود، پس از سفر به امریکا، موافقت آن دولت را جلب کرد و اجرای تغییرات را برعهده گرفت و پس از بازگشت به ایران دکتر امینی را برکنار کرد و اسدالله علم را به صدارت گماشت. در این دوره اصول شش گانه معروف به انقلاب سفید شاه و ملت تدوین گردید و در رفراندوم ششم بهمن ۱۳۴۱ تصویب شد و پس از آن اعتراضات مخالفان، نظیر قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به رهبری روحانیت به ویژه امام خمینی (ره)، و شورش عشایری فارس و کهگیلویه سرکوب گردید. در اوایل دورۀ منصور، لایحه مصونیت قضایی مستشاران امریکا (کاپیتولاسیون) به تصویب مجلسین رسید (۱۳۴۳) و همین امر بار دیگر موجب اعتراضات مخالفان و در رأس آنان امام خمینی (ره) شد که در نهایت موجب تبعید امام به ترکیه و از آن جا به نجف شد. از آن پس، مبارزات روحانیت و گروه های مذهبی با شدت بیشتری علیه وی ادامه یافت. پس از ترور منصور در بهمن ۱۳۴۳، شاه، امیرعباس هویدا، وزیر دارایی کابینه قبلی را به صدارت برگزید. شاه در فروردین ۱۳۴۴ مورد سوءِ قصد سرباز وظیفه ای به نام رضا شمس آبادی قرار گرفت اما صدمه ای ندید. مجلس مؤسسان سوم در مرداد ۱۳۴۶ تشکیل شد و ماده ۴ متمم قانون اساسی را به صورتی که مورد نظر شاه بود، تغییر داد. در ۱۳۴۶ تاج گذاری کرد و در ۱۳۵۰ با هزینه هنگفتی جشن های ۲۵۰۰ساله را برگزار نمود. در بهمن ۱۳۴۹ مبارزه مسلحانه علیه رژیم شاه آغاز شد که با واکنش شدید و خشن روبه رو گردید و پس از آن اختناق گسترده ای بر کل کشور مسلط شد و ساواک بر همه امور کشور تسلط یافت. دولت ایران که در ۱۳۳۴ به عضویت پیمان بغداد (سنتو) درآمده بود، در این سال ها به متحد طراز اول امریکا در منطقه تبدیل شد. ارتش ایران در سال های ۱۳۵۲ـ۱۳۵۵ به کمک سلطان قابوس پادشاه عُمان رفت و به جنگ با چریک های کمونیست ظفار پرداخت و موجب پیروزی دولت عمان شد. دولت ایران در این سال ها با حمایت نسبی از شورش ملامصطفی بارزانی رهبر کردهای عراقی، مانع از پیروزی ارتش عراق شد اما پس از توافقات الجزیره در ۱۳۵۴/۱۹۷۵، این حمایت ها قطع شد و کردها شکست خوردند. شاه در اسفند ۱۳۵۳، احزاب ایران نوین و مردم را منحل کرد و تأسیس حزب رستاخیز را اعلام و صراحتاً اظهار داشت هرکه نخواهد در این حزب وارد شود باید از کشور خارج شود. پس از انتخاب جیمی کارتر به ریاست جمهوری امریکا حمایت آن دولت از بعضی اعمال رژیم شاه کاستی گرفت و شاه ناگزیر از تغییراتی شد و از شدت فشارها و خفقان سیاسی کاست و به این ترتیب دور جدید فعالیت های سیاسی بعضی گروه های سیاسی قدیمی و کانون های روشنفکری و دانشجویان معترض دانشگاه ها به ویژه انجمن های اسلامی دانشجویی آغاز شد. انتشار مقاله توهین آمیز روزنامه اطلاعات به تاریخ ۱۷ دی ماه ۱۳۵۶ که در آن اتهامات ناروایی به امام خمینی (ره) نسبت داده شده بود، مبارزه با رژیم شاه را کیفیتی متفاوت بخشید و باعث حضور گروه های وسیع تری از مردم متدین در مبارزه شد. این مبارزات که روحانیت در آن نقش عمده ای داشت در عرض چند ماه (تا شهریور ۱۳۵۷) گسترش فراوان یافت و به بسیاری از شهرهای کشور کشیده شد. اعلام حکومت نظامی در تعدادی از شهرهای بزرگ کشور مانع از ادامه مبارزات نشد و شاه پس از حوادث ۱۳ آبان ۱۳۵۷ در تلویزیون ظاهر شد و با عذرخواهی از مردم قول داد که گذشته را جبران کند. با این همه جنبش مردم هم چنان ادامه یافت و شاه ناگزیر به بعضی رجال قدیمی روی آورد و پس از انتخاب شاپور بختیار به صدارت، خود به همراه خانواده اش در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ از ایران خارج شد و به مصر رفت و پس از پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و سقوط رژیم سلطنتی به مراکش عزیمت کرد و بعد از آن مدتی در میان باهاما و مکزیک و نیویورک و پاناما سرگردان بود و سرانجام به قاهره بازگشت و در ۵ مرداد ۱۳۵۹ در همان شهر درگذشت. محمدرضاشاه مردی مغرور و متفرعن، جاه طلب و مداخله جو بود. دخالت های مستبدّانۀ او در همه امور کشور با تمام اصول قانون اساسی مشروطه مغایرت داشت. در دوران دوم سلطنت او یعنی بعد از کودتای امریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، تقریباً کلیه رجال سابقه دار سیاسی ایران از دور خارج شدند و گروهی اغلب تکنوکرات جای آنان را گرفتند. در این دوران هرگونه اعتراض اجتماعی نظیر اعتصابات کارگری و دانشجویی و گروه های مبارز اسلامی به شدت سرکوب شده و ساواک بر اقدامات خود علیه مخالفان افزود. در همین دوران بعضی برنامه های توسعه و عمران انجام شد که نتایجی نیز به همراه داشت. شاه از دوستان رژیم صهیونیستی بود و دولت ایران، شاید نخستین دولت جهان اسلامی به شمار می آمد که رژیم اسرائیل را به صورت «دوفاکتو» شناخته بود. شاه از دوستان نزدیک انور سادات رئیس جمهور پیشین مصر بود و در ترغیب او به صلح جداگانه با اسرائیل نقش داشت. شاه از سه ازدواج خود پنج فرزند داشت که اولین آن ها از فوزیه و چهار نفر دیگر از فرح دیبا بودند. او تألیفاتی نیز داشته است که عبارت اند از مأموریت برای وطنم (تهران، ۱۳۴۰)، زندگی رضاشاه در کتاب مردان خودساخته، انقلاب سفید (تهران، ۱۳۴۵)، به سوی تمدن بزرگ (تهران، ۱۳۵۶)، پاسخ به تاریخ (نیویورک، ۱۹۸۰). مجموعه سخنرانی ها و مصاحبه ها و پیام های او نیز در دَه مجلد منتشر شده است (تهران، ۱۳۵۶).

پیشنهاد کاربران

بزرگترین لقب ایشان:
اعلی حضرت همایونی شاهنشاه آریامهر، بزرگ ارتشتاران، پدر ایران
زبان ترکی نه نمی دونم دوباره میخونم نه بابا ولش کن فقط خیلج فارسی قشنگه است کورش بزرگ و داریوش میباشد شاه

بپرس