محمد ثلاث باباجانی مشهور به محمد ثلاث ( ۱۳۴۷ – ۲۸ خرداد ۱۳۹۷ ) یکی از دراویش گنابادی بود که به قتل سه مأمور پلیس در جریان اعتراضات گلستان هفتم متهم شد. او ابتدا در بازجویی و دادگاه اتهام خود را پذیرفت اما بعد آن را پس گرفت و اعلام کرد رانندهٔ اتوبوس نبوده است. دادگاه وی را به اتهام قتل سه نفر مجرم تشخیص داد و در سحرگاه ۲۸ خرداد ۱۳۹۷ اعدام شد.
... [مشاهده متن کامل]
«. . . » ظهر روز ۳۰ بهمن نهایتاً دراویش در مقابل کلانتری ۱۰۲ پاسداران تجمع کردند و بر اساس آنچه در رسانه ها و فیلم منتشر شده آمده خیابان را مسدود کرده و خواستار آزادی بی قید و شرط یک درویش بازداشتی بودند که این تجمع با حملهٔ نیروی انتظامی و امنیتی به خشونت کشیده شد و تعدادی از دراویش از جمله محمد ثلاث ( بنابر گفتهٔ شاهدان عینی ) در مقابل این کلانتری دستگیر شدند.
نیروهای امنیتی بلافاصله پس از این درگیری ها که با شلیک گلوله همراه بود به سمت گلستان هفتم حرکت کرده و دراویش حاضر در گلستان هفتم را محاصره کردند.
در عصر روز ۳۰ بهمن درگیری ها بین دراویش گنابادی و نیروهای امنیتی شدت گرفت. پلیس خبر داد یک راننده منتسب به دراویش معترض با اتوبوسی که در آنجا بوده به سوی گروه مأموران پلیس رانده، ۳ مأمور نیروی انتظامی توسط اتوبوس کشته شدند.
درگیری ها پس از آن شدت بیشتری گرفت و در همان ساعات اولیه رسانه های داخلی و دولتی ایران نسبت به این اتفاقات واکنش نشان دادند، اصلاح طلبان اعتراضات گلستان هفتم را اغتشاشات خوانند و آن را محکوم کردند و همچنین برخی چهره های نزدیک به این حزب ( عطاءالله مهاجرانی، عبدالله رمضان زاده، محمدعلی ابطحی ) دراویش گنابادی را داعشی نامیدند و دیگر جریانات حکومتی ایران از این مواضع حمایت کردند.
شب اعتراضات، اتوبوسی که اقدام به زیر گرفتن نیروهای انتظامی کرده بود، چند صد متر جلوتر بعد از برخورد با سایر خودروهای پارک شده در خیابان و شلیک مستقیم به رانندهٔ اتوبوس متوقف و رانندهٔ آن بازداشت می شود؛ راننده ای که در رسانه های حکومتی نام آن «محمد ثلاث» عنوان شد.
همان ابتدا فیلمی از اعتراف اجباری ثلاث با سر و صورتی بانداژ شده در بیمارستان انتشار یافت که به خبرنگار می گوید: «رفتیم جلوی در کلانتری تجمع کردیم تا اخوی مان را که گرفته بودند آزاد کنند. نیروهای کلانتری رسیدند و ضربات زیاد باعث شد عصبی شوم و چون من راننده اتوبوس بودم، رفتم داخل جمعیت. اتوبوس مال من نبود، مال یک بنده خدایی بود. آن لحظه هیچی حالیم نشد. من که قصد کشتن نداشتم عصبی شدم و گاز را فشار دادم و رفتم جلو. اختیارم دست خودم نبود. تسلیت می گویم، کاری است که شده است. حالا ما اعدام هستیم، مثلاً چکار کنیم؟»
... [مشاهده متن کامل]
«. . . » ظهر روز ۳۰ بهمن نهایتاً دراویش در مقابل کلانتری ۱۰۲ پاسداران تجمع کردند و بر اساس آنچه در رسانه ها و فیلم منتشر شده آمده خیابان را مسدود کرده و خواستار آزادی بی قید و شرط یک درویش بازداشتی بودند که این تجمع با حملهٔ نیروی انتظامی و امنیتی به خشونت کشیده شد و تعدادی از دراویش از جمله محمد ثلاث ( بنابر گفتهٔ شاهدان عینی ) در مقابل این کلانتری دستگیر شدند.
نیروهای امنیتی بلافاصله پس از این درگیری ها که با شلیک گلوله همراه بود به سمت گلستان هفتم حرکت کرده و دراویش حاضر در گلستان هفتم را محاصره کردند.
در عصر روز ۳۰ بهمن درگیری ها بین دراویش گنابادی و نیروهای امنیتی شدت گرفت. پلیس خبر داد یک راننده منتسب به دراویش معترض با اتوبوسی که در آنجا بوده به سوی گروه مأموران پلیس رانده، ۳ مأمور نیروی انتظامی توسط اتوبوس کشته شدند.
درگیری ها پس از آن شدت بیشتری گرفت و در همان ساعات اولیه رسانه های داخلی و دولتی ایران نسبت به این اتفاقات واکنش نشان دادند، اصلاح طلبان اعتراضات گلستان هفتم را اغتشاشات خوانند و آن را محکوم کردند و همچنین برخی چهره های نزدیک به این حزب ( عطاءالله مهاجرانی، عبدالله رمضان زاده، محمدعلی ابطحی ) دراویش گنابادی را داعشی نامیدند و دیگر جریانات حکومتی ایران از این مواضع حمایت کردند.
شب اعتراضات، اتوبوسی که اقدام به زیر گرفتن نیروهای انتظامی کرده بود، چند صد متر جلوتر بعد از برخورد با سایر خودروهای پارک شده در خیابان و شلیک مستقیم به رانندهٔ اتوبوس متوقف و رانندهٔ آن بازداشت می شود؛ راننده ای که در رسانه های حکومتی نام آن «محمد ثلاث» عنوان شد.
همان ابتدا فیلمی از اعتراف اجباری ثلاث با سر و صورتی بانداژ شده در بیمارستان انتشار یافت که به خبرنگار می گوید: «رفتیم جلوی در کلانتری تجمع کردیم تا اخوی مان را که گرفته بودند آزاد کنند. نیروهای کلانتری رسیدند و ضربات زیاد باعث شد عصبی شوم و چون من راننده اتوبوس بودم، رفتم داخل جمعیت. اتوبوس مال من نبود، مال یک بنده خدایی بود. آن لحظه هیچی حالیم نشد. من که قصد کشتن نداشتم عصبی شدم و گاز را فشار دادم و رفتم جلو. اختیارم دست خودم نبود. تسلیت می گویم، کاری است که شده است. حالا ما اعدام هستیم، مثلاً چکار کنیم؟»