[ویکی اهل البیت] کلیدواژه: یاران امام حسین علیه السلام، شهدای کربلا، محمد بن ابی سعید بن عقیل
بنا به نقل ابصارالعین پنج نفر از شهدای کربلا به سن بلوغ نرسیده بودند، یکی از آنان محمد بن ابی سعید بن عقیل بوده که هفت سال داشته است. بنا به نقل مرحوم مامقانی وقتی امام علیه السلام به زمین افتاد و دشمن به خیمه ها حمله ور شد، محمد بن ابی سعید از خیمه بیرون آمده بود که بدست لقیظ بن ایاس یا (یاسر) جهنی به شهادت رسید.
مادر محمد، ام ولد (کنیز) پدرش ابی سعید نام داشته و مشهور است که مانند پدرش عقیل علیه السلام حاضر جواب و لطیفه گو بوده به طوری که عبدالله بن زبیر را در مجلس معاویه طی مناظره ای به ستوه آورد.
روزی حضرت امام حسن علیه السلام بر معاویه وارد شد و عبدالله بن زبیر آنجا بود، معاویه دوست می داشت که رجال قریش را تحریک کرده در میان آن ها ایجاد دشمنی کند به این منظور از امام حسن علیه السلام پرسید: ای ابامحمد! علی بزرگتر بود یا زبیر (تا آن دو را به یاد جنگ جمل تحریک نماید).
امام علیه السلام فرمود: سن آن ها به یکدیگر نزدیک بوده و علی علیه السلام کمی از زبیر بزرگتر بود، خدا علی را رحمت کند.
عبدالله بن زبیر گفت: خدا زبیر را رحمت نماید، ابی سعید بن عقیل که در مجلس بود گفت: «ای عبدالله ناراحت شدی که مردی نام پدرش را به نیکی برد و برای او از خدا طلب رحمت کرد؟
عبدالله، من هم برای پدرم زبیر طلب رحمت کردم.
بنا به نقل ابصارالعین پنج نفر از شهدای کربلا به سن بلوغ نرسیده بودند، یکی از آنان محمد بن ابی سعید بن عقیل بوده که هفت سال داشته است. بنا به نقل مرحوم مامقانی وقتی امام علیه السلام به زمین افتاد و دشمن به خیمه ها حمله ور شد، محمد بن ابی سعید از خیمه بیرون آمده بود که بدست لقیظ بن ایاس یا (یاسر) جهنی به شهادت رسید.
مادر محمد، ام ولد (کنیز) پدرش ابی سعید نام داشته و مشهور است که مانند پدرش عقیل علیه السلام حاضر جواب و لطیفه گو بوده به طوری که عبدالله بن زبیر را در مجلس معاویه طی مناظره ای به ستوه آورد.
روزی حضرت امام حسن علیه السلام بر معاویه وارد شد و عبدالله بن زبیر آنجا بود، معاویه دوست می داشت که رجال قریش را تحریک کرده در میان آن ها ایجاد دشمنی کند به این منظور از امام حسن علیه السلام پرسید: ای ابامحمد! علی بزرگتر بود یا زبیر (تا آن دو را به یاد جنگ جمل تحریک نماید).
امام علیه السلام فرمود: سن آن ها به یکدیگر نزدیک بوده و علی علیه السلام کمی از زبیر بزرگتر بود، خدا علی را رحمت کند.
عبدالله بن زبیر گفت: خدا زبیر را رحمت نماید، ابی سعید بن عقیل که در مجلس بود گفت: «ای عبدالله ناراحت شدی که مردی نام پدرش را به نیکی برد و برای او از خدا طلب رحمت کرد؟
عبدالله، من هم برای پدرم زبیر طلب رحمت کردم.
wikiahlb: محمد_بن_ابى_سعید_بن_عقیل