محمد امینی ( ۱۳۳۰ – ۲۴ مهر ۱۴۰۱ ) پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و نویسندهٔ ایرانی بود. پدرش نصرت الله امینی در زمان نخست وزیری محمد مصدق شهردار تهران بود. او از اعضای کنفدراسیون دانشجویان ایرانی بود.
محمد امینی زادهٔ ۱۳۳۰ در جوانی برای تحصیل به آمریکا رفت. نخست چند سالی با گروه های چپ افراطی مائوئیست همکاری داشت و بیشتر درپی ایده های «طبقاتی» بود تا دلبستگی های ملی.
... [مشاهده متن کامل]
در آستانه انقلاب ۱۳۵۷ با همان شور جوانی و جوشش انقلابی به ایران بازگشت و مدتی با فعالیت های تبلیغاتی برای پیشبرد ایده های چپ تلاش کرد؛ اما چنان که خود به روشنی بیان کرده است رفته رفته به این دیدگاه رسید که در جامعه ای مانند ایران که با ایستایی و رکودی تاریخی روبرو است نخست به کار فرهنگی گسترده برای زدودن غبارهای تیره از روی گذشته های نه چندان دور نیاز است.
با رشد جنبش روحانیت مبارز به رهبری روح الله خمینی او به درستی راه شاپور بختیار پی برد.
امینی دوباره به آمریکا بازگشت تا با مطالعه بنیادی و عمیق تاریخ گذشته نزدیک چگونگی انکشاف و برآمد جمهوری اسلامی از دل یک انقلاب عظیم مردمی را دریابد. او به بررسی سیر و رشد اسلام بنیادگرا و نقش و کارنامه روحانیت شیعه از آغاز سپیده دم مدرنیته ایرانی و افکار و کردار مراجع نامدار در برابر مشروطه را پیگیری نمود. در همین رهگذر او نقش روشنفکرانی مانند صادق هدایت و احمد کسروی را ستود که نخستین کار و وظیفه روشنفکری را پیکار با خرافات و بدآموزی های متشرعان می دانستند و هر نوع سازشی با آن را رد می کردند.
محمد امینی یکی از پرکارترین پژوهشگران در شناساندن کسروی و آثارش است. ویرایش، بازبینی، و نقد آثار احمد کسروی از شیعی گری و بهائی گری تا صوفی گری همچنین زندگی و زمانه احمد کسروی که مجلدی است در توضیح و توشیح کتاب زندگانی من، و آثار نوشتاری نامبرده در کنار جُستارها ( مقالات ) ، نشست ها و مصاحبه های گفتاری موجود از او پیرامون کسروی گواهی بر این مدعا است.
به داوری او، کسروی دارای چهار شخصیت تاریخ پژوه، زبان شناس، حقوقدان و رفورماتور ( اصلاح گر ) دینی و اجتماعی در یک کالبد بود. کسروی به گناه پرخاش به شریعت و خرافات، تبدیل به نخستین قربانی ترور دینی در خاورمیانه شد. در ایران تا پیش از کسروی تذکره نویسی داشتیم و کسروی آمد و کلید تاریخ پژوهی را زد. پس این کار کسروی در تاریخ پژوهی تا آن زمان بی مانند بوده است.

محمد امینی زادهٔ ۱۳۳۰ در جوانی برای تحصیل به آمریکا رفت. نخست چند سالی با گروه های چپ افراطی مائوئیست همکاری داشت و بیشتر درپی ایده های «طبقاتی» بود تا دلبستگی های ملی.
... [مشاهده متن کامل]
در آستانه انقلاب ۱۳۵۷ با همان شور جوانی و جوشش انقلابی به ایران بازگشت و مدتی با فعالیت های تبلیغاتی برای پیشبرد ایده های چپ تلاش کرد؛ اما چنان که خود به روشنی بیان کرده است رفته رفته به این دیدگاه رسید که در جامعه ای مانند ایران که با ایستایی و رکودی تاریخی روبرو است نخست به کار فرهنگی گسترده برای زدودن غبارهای تیره از روی گذشته های نه چندان دور نیاز است.
با رشد جنبش روحانیت مبارز به رهبری روح الله خمینی او به درستی راه شاپور بختیار پی برد.
امینی دوباره به آمریکا بازگشت تا با مطالعه بنیادی و عمیق تاریخ گذشته نزدیک چگونگی انکشاف و برآمد جمهوری اسلامی از دل یک انقلاب عظیم مردمی را دریابد. او به بررسی سیر و رشد اسلام بنیادگرا و نقش و کارنامه روحانیت شیعه از آغاز سپیده دم مدرنیته ایرانی و افکار و کردار مراجع نامدار در برابر مشروطه را پیگیری نمود. در همین رهگذر او نقش روشنفکرانی مانند صادق هدایت و احمد کسروی را ستود که نخستین کار و وظیفه روشنفکری را پیکار با خرافات و بدآموزی های متشرعان می دانستند و هر نوع سازشی با آن را رد می کردند.
محمد امینی یکی از پرکارترین پژوهشگران در شناساندن کسروی و آثارش است. ویرایش، بازبینی، و نقد آثار احمد کسروی از شیعی گری و بهائی گری تا صوفی گری همچنین زندگی و زمانه احمد کسروی که مجلدی است در توضیح و توشیح کتاب زندگانی من، و آثار نوشتاری نامبرده در کنار جُستارها ( مقالات ) ، نشست ها و مصاحبه های گفتاری موجود از او پیرامون کسروی گواهی بر این مدعا است.
به داوری او، کسروی دارای چهار شخصیت تاریخ پژوه، زبان شناس، حقوقدان و رفورماتور ( اصلاح گر ) دینی و اجتماعی در یک کالبد بود. کسروی به گناه پرخاش به شریعت و خرافات، تبدیل به نخستین قربانی ترور دینی در خاورمیانه شد. در ایران تا پیش از کسروی تذکره نویسی داشتیم و کسروی آمد و کلید تاریخ پژوهی را زد. پس این کار کسروی در تاریخ پژوهی تا آن زمان بی مانند بوده است.
