محلس

لغت نامه دهخدا

محلس. [ م ُ ل َ ] ( ع ص ) سیر بی فتور: سیر محلس ؛ رفتن بی فتور و خلل. ( از منتهی الارب ) ( تاج العروس ) ( از ناظم الاطباء ). و رجوع به تاج العروس شود.

محلس. [ م ُ ل ِ ] ( ع ص ) آن که حلس پوشاند شتر را و حلس گلیم سطبر که بر پشت شتر زیر بردعه نهند. ( آنندراج ). کسی که باگلیم می پوشاند پشت شتر را. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). || باران پیوسته بارنده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). بارانی که با قطره های کوچک مداوم و پیوسته ببارد. ( ناظم الاطباء ). || مفلس و کسی که دارای افلاس باشد. ج ، محالیس. ( ناظم الاطباء )( از منتهی الارب ). یقال محلس مفلس. ( تاج العروس ). || فقیر. ( محیط المحیط ). رجوع به احلاس شود.

فرهنگ فارسی

کسی که با گلیم می پوشاند پشت شتر را

پیشنهاد کاربران

بپرس